زنده یاد آقا اسفندار فروزان
شیخ، مشایخ، سکاها، نوئی در جامعه شناسی تاریخی تاج امیرگلپابهگام
[۷/۹، ۱۴:۱۳] یارمحمد بهگام مجازی: ■■■شیخ ومشایخ ■■■
و
■■سکاهای ایرانی تبار■■
پژوهشگر:یارمحمدبهگام
زگیتی دو کس را سپاس
یکی حدشناس ودگرحق شناس
*شیخ*:به معنای پیر؛مرشد،
مردبزرگ،دانشمنداست. شیوخت:به معنای پیرشدن وپیری است.نهایتامشایخ:به معنای پیران و مرشدان است.در مجموع واژه شیخ؛واژه مشترک ایرانی وعربی می باشد.در *کتاب سیسیل ادموندز* ترجمه ابراهیم یونسی نوشته است:شیخ؛فردی که به واسطه ی عبادت به این درجه می رسد•
در سده ی چهارم پس ازمبارزه ای سخت و طولانی؛آراء و عقایدی که عده ای بسط داده بودند در چهارچوب مذهب سنت پذیرفته شد. *عارفان اولیه به صوفی* شهرت یافتند. *نظام صوفی گری به مذهب توده ها تبدیل شد* و *مریدان برجسته ای بواسطه ی زهد و دانش شهرت داشتند* در
*طریقت های درویشی* متشکل شدند.در راس چنین طریقتی یا شعبه ای از آن؛ *شیخ یا پیر جای دارد*.این شیخ یا پیر در *مقام مرشد است* و شخصی که از او پیروی می کند؛مرید او و تعالیم او *طریقت است*.جایی که *شیخ یا پیر* تاسیس می کند و در آن به نشر تعالیم خود می پردازد؛ *تکیه یا خانقاه نام دارد.*مرید پس از این توبه کرد؛طریقت را از مرشد دریافت می کند* و مرشد آن را به او می دهد.وقتی در این راه تبحر یافت ممکن است *شیخ به او تصدیق بدهد* و او را خلیفه یا *جانشین خویش گرداند.* آن گاه *حق دارد تعالیم را به دیگران ابلاغ کند.* اگر به مدارج کافی از *تبحر و پختگی برسد ممکن است مقام شیخوخیت احراز کند* و *مرشد نسل جدیدی از مریدان گردد.* *با رسیدن شاه اسماعیل شاه اسماعیل بنیاد گذار سلسله صفویه به سلطنت ایران این شقاق و جدایی تشدید و دوام آن تامین شد و مذهب شیعه به عنوان کیش رسمی بر کشور تحمیل شد.*
ازطرفی *محمدحسین پایلی یزدی درکتاب فرهنگ آبادی هاصص350-351آورده است*:رایج ترین نام ازفرهنگ اسلامی درآبادی های ایران
*"شیخ"* است• *برخی از*
*آبادی های ایران*به واسطه ی آنکه مدفن بزرگانی*این چنین قرارگرفته اند*به این نام "شیخ"موسوم گردیده اند.* تنها گروهی از مشایخ ایران از نسل و *دودمان جابرپسر*
*عبداله انصاری هستند* و
*اکثریت مشایخ ایران ازلحاظ نژادواصل ونسب تناسبی* *به شیخ جابرپسرعبداله انصاری ندارندوتنها شهرت مشترک انصاری دارند.*
*در مجموع؛واژه شیخ در میان مردم عرب به بزرگان طوایف و همچنین در دوره صفویه به حاکمان کشوری و بزرگان منطقه ای؛اطلاق می شده است.*
*همچنین دکتر رقیه بهزادی در کتاب قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران صفحات103؛104؛112آورده است*:■ *سکاها* ■ به طور اخص در واقع؛قوم عمده ای از یک گروه عظیم بیابانگرد بودند که طوایف شان را نمی توان با اشارات پیشین به آنها از یکدیگر تمیز داد و تعیین کرد.شاید بتوان آغاز تاریخ آنان را
*حدود1700 پیش ازمیلاد دانست.* *به طور کلی؛بیشتر پژوهشگران در این نکته باهم توافق دارند* که■سکاها■،
*جزو قوم آریایی و ازنژاد*
*ایرانی بوده اند.* (ص258؛
رنه گروسه معتقد است که سکاها از نژاد ایرانی بویژه از ایرانیان شمالی بودند)،تنها حقیقت مسلم این است که زبانی که در میان طوایف بیابانگرد بکار می رفت؛اساسا یک زبان ایرانی بود.ولی ممکن است که بیشتر وابسته به زبان اوستایی بوده باشد تا به زبان پارسی باستان. *هرودوت می پنداشت که سکاها از آسیا آمده اند و در تاریخی نامشخص از ساکنان کناره دریای سیاه جدا شده اند.*
ص 1
[۷/۹، ۱۴:۱۷] یارمحمد بهگام مجازی: تاجامیرگلپابهگام:::*سکاها*؛ *آپیا-فلوس الهه زمین؛اویتو سوروس-آپولو خدای خورشید*؛آرتیم پئاسا،
*ونوس آسمانی یا الهه ی ماه را می پرستیدند.*
*سکاها،قربانگاه نداشتند.*
*افزون بر این؛دکتر رقیه بهزادی ص 260 به نقل از امان اله قرشی مولف ایران نامک نگاشته است*: *سکاها در* *هزاره های دوم و اول پیش از میلاد؛دارای دینی برخاسته از آیین کهن*پرستش عناصر طبیعت همچون آسمان؛خورشید و ماه بودند* و
*⬅️سرداران و∆شیوخ∆هر طایفه*[ *بزرگ هر طایفه*]؛ *امور دینی و دنیایی آنان را در دست داشتند.➡️*
نگارنده یارمحمد بهگام؛تاج امیرگلپابهگام
*سنت های فرهنگی*(خط و زبان و....)در حوزه ی واژه ها؛اسامی،مکان ها وغیره در حکومت های قبل ازتاریخ؛دوران ایران باستان و دوره اسلامی؛متفاوت بوده اند.
*ممکن است شیوخ طوایف*
[ *بزرگان طوایف*] *که قبل از تاریخ بویژه دوره سکاهای ایرانی؛امورات دینی را بر عهده داشتند.*در دوره ایران باستان؛کلمه■شیوخ■به■مغ که هم نام طایفه ای از طوایف قوم ماد آریایی بودند و هم امورات دینی و اجرای مراسمات در آتشکده ها را عهده دار بودند■؛تغییر کرده باشد.*بر این اساس؛احتمالا اکثریت مشایخ ایران از قوم ماد و از طایفه مغ (مغ ها) باشند.*چنانچه حسن پیرنیا در کتاب ایران باستان ص60 به نقل ازهرودوت مورخ یونانی که پدر تاریخ لقب دارد؛نوشته است*:
*مادهادرعهد قدیم موسوم به آریان بودند و بعدها خود را ماد نامیدند.هرودوت نوشته که قوم ماد به شش طایفه تقسیم شده بودند*: بوزها--
پارتاکن ها--استروخات ها--اری زانت ها--بودین ها-- *مغ ها.*
*مغ ها*: *امورات دینی را در دست داشتند.*حتی تا دوره ساسانیان از دوران ایران باستان؛که مذهب رسمی کشور ایران زرتشت بود؛مغ ها*،
*امورات دینی و اجرای مراسمات مختلف درآتشکده ها را بر عهده داشتند.*
*بعلاوه دکتر رقیه بهزادی ص 261نوشته است*:قهرمان حماسه ای که در هزاره ی دوم پیش از میلاد در سراسر بین النهرین فرمانروایی نیمه الهی و جوان در ■ *اوروک* ■از پدری کاهن و مادری الهه به دنیا آمد•وی در زیبایی و نیرومندی سرآمد همگان بود و با "انکیدو" به نبرد پرداخت و سرانجام صلح کردند• *بالاخره بر اساس منابع تاریخی همچون الواح سومری تالیف سامونل کریمر؛باستان شناسی غرب ایران تالیف فرانک هول؛مبانی باستان شناسی ایران تالیف صادق ملک شهمیزادی*:
*سومریان را وارث فرهنگ عبیدی ها*( *به معنی پرستش خدا.عبیدی ها:مردمان ایرانی پیش از سومریان بودند*) *می دانند. *عبیدی ها*؛ *سفال سازی را به گونه ی تجاری در آوردند و پایه های مذهبی*
<سپسین بین النهرین> *را پایه گذاری کردند و *کهن ترین تمدن بین النهرین مربوط به به دوره های عبید ایرانی و اوروک است* که بر اثر اختلاط دو نژاد عبید ایرانی از مشرق و اوروک سومری از مغرب؛ *نخستین کشور متمدن جهان در جنوب بین النهرین بوجود آمد و بعدا کشور سومر تاسیس شد.*همچنین با مهاجرت ایرانیان*سرزمین نوین؛فرهنگ خود را انتقال داده و فرهنگ عبیدی را که پایه گذار فرهنگ سومری و دیگر بین النهرینی ها شد؛پدید آوردند.*
نگارنده یارمحمدبهگام؛بر اساس نظریه:1-دکتر رقیه بهزادی در کتاب آریاها و ناآریاها ص 40؛منقول از پروفسور بیلیBaiLey؛
سکا به معنای مردان است و از ریشهSak به مفهوم نیرومند بودن آمده است و در ریگ ودا
به همین مفهوم بکار رفته است.
نام *سکا در کتاب مقدس* به صورت *اشکناز* در حوزه بین النهرین یامیان رودان«دجله و فرات»آمده است و نیز نقوش جانوری سکاهای ایرانی در بین النهرین2-دکتر رقیه بهزادی در کتاب قوم های کهن در آسیای مرکزی وفلات ایران درخصوص
معرفی سکاها که از تجارت دریایی و ازمشرق به مغرب؛ثروت بدست می آوردند.تشابه
ظاهری در آثار فلزکاران سکاهای ایرانی با اقوام حوزه بین النهرین.اشیای مکشوفه در میان رودان.هنر از جمله شمشیر در میان رودان که از لحاظ شکل؛ایرانی بوده است.پس به احتمال خیلی زیاد؛ *سومری ها شاخه ای از سکاهای ایرانی بوده اند.*البته موضوع نیاز به بررسی و تحقیق دارد.ص2
فردوسی
*ویراستار:تاج امیرگلپابهگام، یارمحمد بهگام*
*پهلوانان از دیدگاه*
*فردوسی بزرگ*
*❎فردوسی بزرگ شخصیتهای شاهنامه را آنچنان آفریده که گویی همه زندهاند،در حال زیستن و با خواننده گفتگو مینماید.*
❎ *خواننده با گشودن شاهنامه، پهلوانان را در برابر خویش می بیند. خوی،منش و کردارشان قابل لمس بوده، رشادت ها و دلاوری های شان تحسین برانگیز است.*
❎ *پهلوانانی که هر یک از آنها؛ نموداری از کردارهای آدمی هستند. خرد،هوش،هنر و تدبیر در وجود آنها آشکار است.*
❎ *ویژگیهای شخصیتی ایشان (اعم از نیک و بد) در نیکو ترین حالت ممکن ذکر شده است.ویژگی هایی همچون شرم،ادب،اخلاق، خاموشی،خیره سری، شجاعت، ستیزه جویی،نام آوری و...*
❎ *بی گمان فردوسی بزرگ از روح لطیف،آرام و میهن دوست خویش در کالبد شخصیت هایش دمیده،تا بدین گونه به آنها جاودانگی بخشد.*
❎ *شخصیت های شاهنامه،صدها سال است که تاریخ و تمدن و فرهنگ و هویت ایرانیان را به دوش کشیده، از فنا و فراموشی آن جلوگیری نموده اند.*
❎ *از جمله ویژگیهای «رستمِ پهلوان»میتوان به خردمندی و دلیری وهوش و یزدان پرستی اشاره نمود.*
❎ *خردمندی،آهستگی و بردباری از ویژگیهای«گودرز» است.*
❎ *«توس» سپهبَد، به خودسری و خودرایی شهره است.*
❎ *«کی کاووس»از ویژگی هایی همچون تندی،ناهوشیاری و خودکامگی برخوردار است.*
❎ *از جمله ویژگیهای«سیاوش» می توان به پاک نهادی،شرم و آهستگی اشاره کرد.*
❎ *«افراسیاب» مردی پایدار، کینه توز،بی رحم و بزرگترین دشمن ایرانیان است،پورِ پشنگ،شاه اسطورهای تورانیان میباشد.*
❎ *«پیرانِ ویسه»وفاداری و پختگی را به نمایش گذاشته، همچنین وزیر خردمند و با تدبیر افراسیاب؛شاه تورانیان است.*
❎ *«بیژن» جوانی جویای نام، گستاخ،خام و نابردبار است، داستان بیژن با منیژه بسیار زیبا و خواندنی است.*
❎ *«سهراب»پورِ رستمِ پهلوان و تهمینه،وی جوانی شجاع و دلیر است،لیکن ناپخته و نا آزموده بوده که تنها به نیروی بازوی خویش تکیه کرده است.*
❎ *«سودابه» دختر شاه هاماوران و همسر کاووس شاه،او اگرچه در آغاز وفادار و عاشق پیشه بود،لیکن بدلیل سستی اراده، اهریمن توانست در وجود وی دمیده و بد آموزی،زشت خویی و ناپاکی را در وجود وی پدیدار نماید.*
❎ *ملایمت،دلسوزی و پاکدلی از ویژگیهای«گیو» میباشد،با این وجود هنگام نبرد،شیر از وی میگریزد،وی پدر بیژن است.*
❎ *پاک نهادی«فرود» به نیکی پدیدار است،وی برادر (ناتنی) کی خسرو بوده و با نام «فرودِ سیاوش شناخته می شود.*
❎ *از ویژگیهای «بهرام» می توان به دلیری و مهر جویی اشاره نمود،او برادر گیو و پورِ گودرز است،داستان تازیانه بهرام،بسیار شنیدنی و زیباست.*
❎ *بزرگ منشی از ویژگی های شخصیتی«اسفندیار» است،برخی وی را خودشیفته و ناهوشیار میدانند،او شخصیت دین گستر شاهنامه است.*
❎ *نامداران و گردن کشانِ بی شماری در گرما گگرم داستان های شاهنامه فردوسی بزرگ ایفای نقش کرده اند که از فراموش شدن تاریخ باستان،پیشگیری نمودهاند.*
*فردوسی بزرگ چنین فرمود*:
*کهن گشته این داستانها،زمن*
*همی نو شود،بر سر انجمن*
*اگر زندگانی بوَد دیر یاز*
*براین وین خرم بمانم دراز*
*یکی میوه داری بماند زمن*
*که نازد همی بار او بر چمن*
شاهنامه فردوسی تاج امیرگلپابهگام، یارمحمد بهگام
*ویراستار:تاج امیرگلپابهگام، یارمحمد بهگام*
*پهلوانان از دیدگاه*
*فردوسی بزرگ*
*❎فردوسی بزرگ شخصیتهای شاهنامه را آنچنان آفریده که گویی همه زندهاند،در حال زیستن و با خواننده گفتگو مینماید.*
❎ *خواننده با گشودن شاهنامه، پهلوانان را در برابر خویش می بیند. خوی،منش و کردارشان قابل لمس بوده، رشادت ها و دلاوری های شان تحسین برانگیز است.*
❎ *پهلوانانی که هر یک از آنها؛ نموداری از کردارهای آدمی هستند. خرد،هوش،هنر و تدبیر در وجود آنها آشکار است.*
❎ *ویژگیهای شخصیتی ایشان (اعم از نیک و بد) در نیکو ترین حالت ممکن ذکر شده است.ویژگی هایی همچون شرم،ادب،اخلاق، خاموشی،خیره سری، شجاعت، ستیزه جویی،نام آوری و...*
❎ *بی گمان فردوسی بزرگ از روح لطیف،آرام و میهن دوست خویش در کالبد شخصیت هایش دمیده،تا بدین گونه به آنها جاودانگی بخشد.*
❎ *شخصیت های شاهنامه،صدها سال است که تاریخ و تمدن و فرهنگ و هویت ایرانیان را به دوش کشیده، از فنا و فراموشی آن جلوگیری نموده اند.*
❎ *از جمله ویژگیهای «رستمِ پهلوان»میتوان به خردمندی و دلیری وهوش و یزدان پرستی اشاره نمود.*
❎ *خردمندی،آهستگی و بردباری از ویژگیهای«گودرز» است.*
❎ *«توس» سپهبَد، به خودسری و خودرایی شهره است.*
❎ *«کی کاووس»از ویژگی هایی همچون تندی،ناهوشیاری و خودکامگی برخوردار است.*
❎ *از جمله ویژگیهای«سیاوش» می توان به پاک نهادی،شرم و آهستگی اشاره کرد.*
❎ *«افراسیاب» مردی پایدار، کینه توز،بی رحم و بزرگترین دشمن ایرانیان است،پورِ پشنگ،شاه اسطورهای تورانیان میباشد.*
❎ *«پیرانِ ویسه»وفاداری و پختگی را به نمایش گذاشته، همچنین وزیر خردمند و با تدبیر افراسیاب؛شاه تورانیان است.*
❎ *«بیژن» جوانی جویای نام، گستاخ،خام و نابردبار است، داستان بیژن با منیژه بسیار زیبا و خواندنی است.*
❎ *«سهراب»پورِ رستمِ پهلوان و تهمینه،وی جوانی شجاع و دلیر است،لیکن ناپخته و نا آزموده بوده که تنها به نیروی بازوی خویش تکیه کرده است.*
❎ *«سودابه» دختر شاه هاماوران و همسر کاووس شاه،او اگرچه در آغاز وفادار و عاشق پیشه بود،لیکن بدلیل سستی اراده، اهریمن توانست در وجود وی دمیده و بد آموزی،زشت خویی و ناپاکی را در وجود وی پدیدار نماید.*
❎ *ملایمت،دلسوزی و پاکدلی از ویژگیهای«گیو» میباشد،با این وجود هنگام نبرد،شیر از وی میگریزد،وی پدر بیژن است.*
❎ *پاک نهادی«فرود» به نیکی پدیدار است،وی برادر (ناتنی) کی خسرو بوده و با نام «فرودِ سیاوش شناخته می شود.*
❎ *از ویژگیهای «بهرام» می توان به دلیری و مهر جویی اشاره نمود،او برادر گیو و پورِ گودرز است،داستان تازیانه بهرام،بسیار شنیدنی و زیباست.*
❎ *بزرگ منشی از ویژگی های شخصیتی«اسفندیار» است،برخی وی را خودشیفته و ناهوشیار میدانند،او شخصیت دین گستر شاهنامه است.*
❎ *نامداران و گردن کشانِ بی شماری در گرما گگرم داستان های شاهنامه فردوسی بزرگ ایفای نقش کرده اند که از فراموش شدن تاریخ باستان،پیشگیری نمودهاند.*
*فردوسی بزرگ چنین فرمود*:
*کهن گشته این داستانها،زمن*
*همی نو شود،بر سر انجمن*
*اگر زندگانی بوَد دیر یاز*
*براین وین خرم بمانم دراز*
*یکی میوه داری بماند زمن*
*که نازد همی بار او بر چمن*
بینی اسرائیل یا یهود
یارمحمدبهگام پژوهشگر:
بنی اسرائیل یا یهود از نسل یعقوب پیامبر از نوادگان حضرت اسحاق برادر حضرت اسماعیل(ع) فرزندان حضرت ابراهیم نبی اند.نصرانی:یک واژه سریانی منسوب به شهر ناصره یا مسیحی است.
در واقع نصرانی یک نام مترادف برای مسیحی است که به دلیل اینکه حضرت عیسی مسیح در شهر ناصره پرورش یافته بود؛به این نام مشهور شده است.
در زبان فارسی نیز؛نصرانی به عنوان یک واژه برای مسیحیان[مسیحی؛ترسا؛نصرانی]استفاده می شود.آریایی نژادان و سامی نژادان
پژوهشگر:یارمحمد بهگام
بر اساس منابع تاریخی؛
✳آریایی نژادان✳:
جمعیت کثیری از مردم هندوستان؛قرقیزستان؛تاجیکستان؛ازبکستان؛ترکمنستان؛افغانستان؛ایران؛ارمنستان،
یونان؛آلبانی[ارناود]ایتالیا؛سلتی[بومیان اروپای غربی]؛ژرمنی[آلمان؛آنگلوساکسو
ن هاو.] ؛لیتوانی؛اسلاوی[روسی؛بلغاری؛صربی]؛اسکاندیناوی ها[دانمارک؛ایسلند؛
سوئد؛فنلاند؛نروژ و..]و.
✳سامی نژادان✳:آشوری ها؛آرامی ها؛کلدانی ها؛فینیقی ها؛سریانی ها؛عبری ها؛اعراب؛یهودی ها.
✔به روایت تاریخ؛عرب مستعربه<عرب زبان>یا"اسماعیلیه"شامل سادات جهان و دیگر قبایل غیر سادات؛اصالتا عبری نژادند.
✔مردم مصر قپطی اند.
✔مردم عراق و شامات شامل
سوریه؛لبنان؛اردن؛فلسطین وغیره از نژادهای عرب؛عبری؛سریانی؛کلدانی؛آشوری؛ایلامی؛یونانی و یهودی اند.محمدباقر مجلسی در کتاب بحارالانوار،
جلد15،ص 123 به بعد آورده است:کلمه سید از دیرباز به کار می رفته است•در آن زمان عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سید البطحا و وابوالسیاده العشره معروف بود و چون دارای شرف و سیادت بود؛او را سید می نامیدند و در همان زمان،اعراب:سیادت و سروری عبدالمطلب را پذیرفته بودند•از طرفی صاحب قرانی در کتاب جامع الانساب؛جلد1،ص30 نوشته است:به طور کلی در باره ی کلمه سید می توان گفت که در ابتدا این کلمه بدون قرینه بر خود هاشم؛عبدالمطلب،پیامبر اسلام و نسل بزرگوار او اطلاق می کردند.همچنین عباس اقبال آشتیانی در کتاب تاریخ پس از اسلام ص 26آورده است:عرب اسماعیلیه
(عرب مستعربه،عرب زبان)از پدر اسماعیل عبرانی اند و جمیع قبایل عمده عرب مستعربه[اسماعیله]؛یعنی طوایفی که ناشر دین اسلام و مویدین پیغمبر آن گردیده از میان نزار(:مضر،ایاد،ربیعه،
انمار)برخاسته و از این قبایل است قریش که نسبت ایشان به مضر می پیوندد•❌بعلاوه دکتر محمد
معین❌درکتاب فارسی معین ص571نوشته است:✳عبری:✳
❌عبرانی❌؛❌یهودی❌،❌زبان یهود•❌بالاخره دکترجوادعلی در کتاب تاریخ مفصل عرب قبل ازاسلام ص362
نگاشته است:❌اسماعیلیان❌نیای بزرگ عرب های مستعربه یاعدنان یان است که درتورات؛ایشمائل خوانده می شودو[خدای من می شنود]معنی می دهد وبه طورکلی مدیانیان<مدیانی ها>؛عبری های ذوب شده درقبیله های عربی هستند
که تبارونژادشان ازحضرت ابراهیم می باشند.نهایتاوالترهینتس درکتاب دنیای گمشده ی ایلام ص135نوشته است:در
کتاب اشعیای نبی عهدعتیق[دیرینه؛کهن] باب 38می خوانیم:اشعیای❌<عبری:
نجات یهوه>❌؛مجموعه ای ازپیشگویی های منتسب به آن پیامبراست•به هر حال؛ادیان الهی به بشر می آموزند که همه ی انسان ها از هر نژاد و قومی؛دین و زبانی صاحب کرامتند.دکتر محمدمعین در فارسی معین ص580 آورده است:✔عبری:یهودی؛عبرانی،زبان یهود.بنا بر این به استناد فرهنگ لغت معین در کتاب جامعه شناسی ص89 عبری نژاد[یهودی نژاد]
ذکر شده است.از طرفی بر اساس کتاب تاریخ ایران پس از اسلام از عباس اقبال آشتیانی:اسماعیلیه(اسماعیلیان)
قومی هستند از شیعیان آل علی(ع)که پس از فوت امام جعفر صادق(ع)امام ششم؛به جای امام موسی کاظم(ع)،برادر او اسماعیل را امام هفتم می دانستند.
البته عباس اقبال آشتیانی؛اسماعیلیان را قوم ذکر کرده است در صورتی که اسماعیلیان؛فرقه و گروه هستند.
✔نهایتاص 89 کتاب جامعه شناختی تاریخی آمده است:سادات شاخه ای از اسماعیلیان.اسماعیلیان منظور جمع نوادگان حضرت اسماعیل(ع)است.
✔ سخن پایانی؛ادیان الهی به بشر می آموزند که همه ی انسان ها از هر نژاد وقومی؛دین و زبانی صاحب کرامتند.
همچنین شناخت مردم یک امر جامعه شناختی است و به معنای برتری و افتخارات قوم مداری نیست و همه ی مردم کره زمین دارای ریشه هستند.
بعلاوه نشان همبستگی در شعر سعدی نمایان است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرندشجره نامه"حضرت ابراهیم"بر اساس تاریخ یعقوبی؛تاریخ اسلام ودولت های مسلمان،تاریخ ایران قبل وبعدازاسلام از حسن پیرنیاوعباس اقبال آشتیانی،تاریخ پیامبران وشاهان ازحمزه اصفهانی،آیت الله جعفر سبحانی و غیره.
پژوهشگر:یارمحمدبهگام
آدم-۷واسطه نوح-سام-ازد-
ابراهیم:اسماعیل و اسحاق.
\ا\ \\ا
عدنان ۱-عیص:ایوب
اا ✔۲-یعقوب
\\ اا
|| لاوی-نفتالی-جاد
|| اا ا|ا اا
|| قهث اشیر دان
|| اا \ا
\\ عمران الیافر
|| ا|ا ا|ا
|| ✔موسی شمعون
|| ✔هارون ا|ا
|| ✔مریم روبیل
|| \/ا
|| ✔یهوزا-بنیامین
|| ا|ا اا
|| داود یونس
|| سلیمان
|| ✔یوسف
|| زکریا
|| یحیی
ا...ا
"مد"
\\ا
نزار:مضر؛ایاد؛ربیعه؛انمار
ا|ا
ده نسل بعدی:🔻قریش
\\ا
کلاب
\\ا
قصی:عبددار؛عبدالمناف-عزی
\ا \ا
|ا| با3واسطه:عمر
مطلب؛✔سیدهاشم؛عبدشمس؛
ا|ا \\ا
✔سیدعبدالمطلب امیه
اا \\ا
اا حرب؛ابوالعاص
\\ \\ا ا|ا
اا ابوسفیان حکم؛عفان و..
اا ا|ا \ا\ ا|ا
اا معاویه مروان عثمان
ا|ا
۱-ابولهب
۲-عباس:خلفای عباسی
۳-حمزه
۴-ابوطالب۵-عبدالله
ا|ا ا\ا
علی[ع] محمد[ص]
ازدواج علی بافاطمه
ا|ا
ائمه و فاطمیون
ا|ا
✔امام زادگان
ا|ا
✳سادات✳
"سادات"و دیگر"قبایل غیرسادات" که جد و نیای مشترک دارندازنسل حضرت "✔اسماعیل"[در تورات:ایشمائل خوانده می شود که خداوند من می شنود؛معنی می دهد]✔"برادر"حضرت اسحاق"
[به معنای خنده؛خندیدن]فرزندان "حضرت ابراهیم"نبی اند•ازطرفی"بنی اسرائیل"ازنسل"یعقوب پیامبر"ازنوادگان حضرت"اسحاق"برادرحضرت'اسماعیل'
"جد سادات" و دیگر قبایل؛فرزندان
💠حضرت ابراهیم نبی💠می باشند.
یارمحمدبهگام
خواجه
[۵/۱۵، ۱۰:۲۷] یارمحمد بهگام مجازی: *معناشناسی واژه خواجه*
پژوهشگر:یارمحمدبهگام
تاریخ ملت ها؛سند اعتبار و گنجینه ی هویت آنها است.اقامتگاه اقوام و طوایف در طول تاریخ بدلایلی همواره دست خوش تغییر و مهاجرت ها بوده است و بر اساس منابع تاریخی؛از زمان حمله ی اعراب و مغولان و نیز از دوره صفویه که کشور دچار هرج و آشوب و شورش شد.بیشترین جابجایی ها و مهاجرت ها؛شکل گرفته است•در تالیفات تاریخی؛چهار دسته زیر مورد استفاده قرار می گیرند:1-مکتوبات. شامل نوشته هاست2-محسوسات.
آثار بجا مانده از گذشتگان شامل آثار و بناهای تاریخی؛ابزارها،نقش ها،کتیبه ها
3-منقولات.گفتارهایی است که از گذشتگان حکایت می کند.
4-معقولات.هر نوع استنباطی است که انسان از طریق تخیل برای درک گذشته یا تکمیل و تصحیح اطلاعات خود در باره گذشته انجام می دهد.در این زمینه توانایی فکری؛تجربه و آموزش مورخ،اهمیت فراوان دارد.پس پژوهشگران و مورخان جهت علمی بودن تالیف شان؛بایستی راست گو؛امانتدار،آگاه به دانش تاریخ و بهره گیر از منابع تاریخی مستند ومستدل باشند.
همچنین در میان اکثریت اقوام ایران و برخی از اقوام دیگر کشورها؛طایفه،تیره و اولادی که پیشوند نام مردانش؛خواجه رایج است،وجود دارد؛* که مختصر و به شرح زیر ارائه می شوند:
*❌خواجه به معنای❌:بزرگ؛صاحب،سرور*، *دولتمند،* *سوداگر*، *تاجر،وزیر و عقیم می باشد.*واژه خواجه پیشوند نام مردان برخی از کشورها و اقوام مختلف ایران که در دوران ایران باستان و دوره اسلامی؛منصب و مقام و جایگاه مشاغل زیر را داشتند،رایج بوده است.*البته میان مورخان در مورد واژه خواجه که هنوز مشخص نشده که خواجه قوم است یا صفت« ستودن»؛*اختلاف نظر وجود دارد.*
در دوران ایران باستان بویژه دوران هخامنشیان آریایی و ساسانیان آریایی و در دوره اسلامی از جمله ترکان سلجوقی که قلمرو کشور ایران حدود رود سیحون«سیر دریا» تا شمال آفریقا«بخش وسیعی از دریای مدیترانه» را در بر می گرفت.از اقوام مختلف ایران و دیگر ملت ها تابعیت کشور ایران؛ *افراد مدبر؛کاردان،قدر و بزرگ دانایی و توانایی که به مقام وزارت و مشاورین حاکمان کشوری و برخی مشاوران حاکمان منطقه ای منسوب می شدند؛به لحاظ احترام و بزرگداشت مقام ومنزلت شان پیشوند نام شان*؛ *خواجه رایج بوده است.*بر این اساس ملقب به خواجه می شدند.*
*1-وزیر«خواجه وزیر»*
∆خواجه وزیر∆: *خواجه باگوآس مصری* وزیر اردشیر سوم و پسرش ارشک و داریوش سوم هخامنشی• *به دستور*
*داریوش سوم هخامنشی*؛ *خواجه باگوآس مصری به جرم قتل اردشیر سوم هخامنشی و پسرش ارشک؛اعدام شد.*
*منبع:تاریخ ایران باستان؛تالیف حسن پیرنیا،ص113*
∆خواجه وزیر∆:خواجه ابوسهل احمد وزیر محمد غزنوی.∆خواجه وزیر∆:خواجه شمس الدین جوینی وزیر اباقاخان مغولی∆خواجه وزیر∆:خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی وزیر غازان خان مغولی.به دستور غازان خان مغولی؛پادشاه افراسیاب لر(فرزند یوسف شاه لر)هشتمین پادشاه از سلسله اتابکان یا پادشاهان سرزمین لربزرگ درسال696 قمری اعدام شد∆خواجه وزیر∆:
*ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق طوسی که اصالتا دهقان زاده ای* از شهرستان سبزوار استان خراسان(استان خراسان رضوی کنونی)بود ولی در طوس تربیت یافت.زمانی که به سمت وزارت آلپ ارسلان از سلاطین ترکان سلجوقی نائل شد؛ *ملقب به خواجه نظام الملک گردید.* *منبع*:خواجه وزیر ابوعلی حسن طوسی•اقبال آشتیانی؛عباس،تاریخ ایران پس از اسلام،
ص277 به بعد.
*2-مشاور«خواجه مشاور»*
×خواجه مشاور×: *خواجه میر عنایت اله بهبهانی از سلسله سادات.از مشاوران والیان فارس و کهگیلویه در عهد حکومت صفویه بودند.*
× *خواجه مشاور*×:خواجه نصیر الدین طوسی مشاور هولاکو خان پسر تولی یا تولوی از فرزندان چنگیز خان مغولی بود.
*3-خواجه مقتدی وپیرو*
*فرقه اسماعیلیه.* به پیروان فرقه اسماعیلیه هندوستان و ترکیه اطلاق می شد که با تغییر لغوی آن؛خواجه از نام واژه های فرقه اسماعیلیه در ادوار گذشته ی کهگیلویه بزرگ بوده است. *منبع*:معین؛دکترمحمد،
فرهنگ فارسی معین.
*4-خواجه هزارسپی لر.*
*هزار سپی لر معروف به هزار سپیان* از بازماندگان پادشاهان
(اتابکان)سرزمین لر بزرگ و لر کوچک هستند. *صاحب مولف کتاب دفتر دلگشا از منشیان دربار پادشاهان شبانکاره سروده است: *پدر بودش او را هزار سپ پیر=سپهدار و نااو را شیر گیر.*
*5-خواجه شبانکاره*.از اقوام مختلف ایران.
*6-خواجه قنواتی لر.*
گروهی از آنها ساکن شهرستان لنده و دیگر مناطق استان و برون استان هستند.
*7ـگنجه ای[ایرانی وغیرایرانی].*
*8-ارمنستانی.*
جمعیت زیادی از *ارمنستانی ها* *ساکن استان اصفهان هستند* و پیشوند نام مردانش؛خواجه رایج است. *خواجه نظر ارمنستانی* دو کلیسا و *خواجه آودیک ارمنستانی* یک کلیسا در *جلفا شهرستان اصفهان* احداث کردند.
*9-خواجه کی یا کی خواجه به معنای بزرگ بزرگان.* معروف به آسان ها(ارسان-کیاسان-کی سان).
*نام اردشیر دوم هخامنشی.*
ساکن شهرستان های گچساران و باشت؛روستاهای شاه بهرام و فتح شهرستان باشت.ساکن شهرستان چرام؛روستای فشیان. ساکن شهر
ستان کهگیلویه؛شهردهدشت،روستای دستگرد.
*در مجموع کیاسانی ها(کی اسانی ها) بر اساس صدر نشینی اجداد و نیاکان شان بعبارتی*اجداد آنها مشاور حاکمان و مصدر مشاغل مهم نزد حاکمان و نیز در شهرک ها و کاروانسراها داشته اند که به خواجه کی خواجه ملقب شده اند.*به عنوان نمونه؛*عزالدین فضلون؛ابراهیم شاه بهرامی،❌شاه حیدر زیلایی لر❌،*صفی الدین یاسیری(دل یاسیری؛جاسیلی:کوه صاف)و غیره.*
*10-قوم محمد خواجه هزاره افغانستانی.*بیشتر در استان غزنی؛جغتو و خواجه عمری افغانستان سکونت دارند.*
*افزون بر این؛قوم محمد خواجه هزاره افغانستانی* در *کشورهای پاکستان*، *هندوستان*،
*ایران و دیگر کشورها زندگی می کنند.*
*منابع*:۱-یزدانی؛حسین علی،
پژوهشی در تاریخ هزاره ها۲-پولادی؛حسن،هزاره ها.
*11-بازرگانان یاخواجگان.*
*بعبارتی خواجگانی که کاروان های تجارتی داشتند.* که از کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی بوده اند که مبادرت به دادوستد می کردند.همچنین با با شکل گیری حکومت صفویه که شبکه های وسیعی از راه ها و کاروان سراها در سراسر کشور ایجاد شد و پایتخت از قزوین به اصفهان در مرکز ایران منتقل شد.با قرار گرفتن بلاد شاپور(کهگیلویه)میان پایتخت وبنادرخلیج فارس؛شهر دهدشت
(بافت قدیم)با ایجاد کاروانسرا،
خدمات رفاهی و بهداشتی از شرایط خاص برخوردار گردید؛ *معبر بازرگانان(خواجگان)*
از کشور ایران و دیگر کشورها گردید.
*12-خواجه یاسیری* ( *دل یاسیری؛جاسیلی:کوه صاف)* *سرفاریاب.*
*13-خواجه امیری های هزار سپی لرتبار.* از نسل و دودمان سراج الدین لالپا. *منبع*:
منتخب التواریخ از معین الدین نطنزی.
*14-سعید ولد خلیل گودرزی و العبد ابن خواجه کی محمد شاهین گودرزی ساکن قریه قریه الدشت.سال 1068 قمری.* *منبع*:مجیدی؛ نورمحمد،تاریخ و جغرافیای ممسنی،ص333.
*15-گروه خواجه ساکن نوخندان دره گز که اصل و نسب خود را به خلفای راشدین می رسانند.* *منبع*:میرنیا؛علی،پژوهشی در شناخت ایل ها وطایفه های عشایری خراسان.
*16-عیلامی ها به نام های خوجه؛اوجه،خوزی،هوزی معروف بودند.* *منبع*:بهزادی؛دکتررقیه،آریاها و ناآریاها ص 28 به بعد. *پژوهشگرانی که ازروی حدس وگمان؛ *خواجه را همان خوجه عیلامی؛باور دارند،*نادرست است.*
*17-خواجه شوشتری.*
اولادی از آنهامعروف به خواجه حسنی با شهرت خشت زر و
غیره ساکن بخش سرفاریاب هستند.
*18-طایفه رواقی.* در ادوار گذشته از کهگیلویه مهاجرت کردند.
*19-بنکوی ساکن دشتروم*
بنا به اظهارات *خواجه محمد شجاعیان معتقدند*؛خواجه هزارسی( *هزارسپی درست است*)هستیم.پس اصالتا لر هستند.
*20-احترام وبزرگداشت. ارکان حکومت اتابکان*
*«پادشاهان» لربزرگ* از *جمله خواجگان:نظام الدین و جلال الدین لر*[[جهت∆احترام و نیز مقام وزارت آنها∆؛ *کلمه خواجه قبل از* نظام الدین و جلال الدین لر آمده است.
آرامگاه جلال الدین لر در روستای تیرآبگون سرفاریاب قرار دارد.
متاسفانه امروزه به سید جلال الدین معروف است که واقعیت تاریخی ندارد وکاملا نادرست است]] *وزیر قزل ارسلان و غیره که در مقام وزارت اتابکان* (پادشاهان)*
لر بزرگ بودند. *چون صاحب قدرت شده بودند*؛ توسط پادشاه افرا
سیاب لر فرزندمسعود شاه؛به قتل رسیدند. *منبع:مستوفی؛حمداله،تاریخ گزیده،ص546*
به بعد•پس مشخص است که *آن زمان واژه خواجه در حوزه ادارات و دیوان و نیز حوزه سیاسی اعمال می شده است.ولی امروزه در سیستم اداری؛کلمه آقا-آقای،کاربرد دارد•به عنوان نمونه جناب آقای....رئیس اداره......*
*21-یارحسنی از ایل چرام.*
خواجه یارحسن«معروف به یارحسنی ها»یکی از فرزندان خواجه سبزعلی بوده است. روزگاری زادبوم و خاستگاه خواجه سبزعلی؛ضلع جنوبی روستای الغچین سفلی چرام بعبارتی نزدیک روستای دم دره بوده است.یارحسنی های در ادوار گذشته از چرام به دهدشت مهاجرت کردند و ماندگار شدند.
*22-چرام.* به نقل از مورخان نامدار آقایان؛احمد اقتداری و *علی سینا برقک؛ *بلاد شاپور*
( *چرام؛قلب بلادشاپور بود)از دوران ایران باستان بویژه دوره ساسانیان و از دوره اسلامی خصوصا از دوره صفویه که از جایگاه اقتصادی و سیاسی برخوردار بود. *شبکه های وسیعی از شهرک ها؛راه ها و کاروانسراها ایجاد شد.*بلادشاپور که چهار راه و مرکز تجارت بود؛بنا بر این امورات بازرگانی تقویت و رونق گرفت*.
*بزرگان یا خواجگان*بعبارتی گردانندگان کاروان ها* از مقصد به مبدا و از مبدا به مقصد؛علاوه بر تجارت، *تضمین امنیت کاروان های تجارتی بودند.مراکز شهری و روستایی مشابه در سراسر بلاد شاپور از *جمله شهر چرام؛شهر یاسیر*(دل یاسیر؛جاسیلی:کوه صاف)* در *سرفاریاب وغیره سهیم بودند.* *🔙طایفه بایاری*؛ *طایفه محمدداودی،*طایفه بیروخوری و*طایفه دویس*« دویسی،دویست»؛ که *پیشوند* نام مردانش،خواجه رایج است؛❌ *از طوایف ایل چرام هستند.*❌
*البته پیشوند اکثریت نام مردان طایفه*محمدداودی از ایل چرام؛ ملا رایج است.*
*به نقل از دکتر سکندر امان الهی* *در کتاب قوم لر ص202:*طایفه دویسی از ایل موگویی از شاخه ی چهار لنگ بختیاری می باشند.*
نگارنده یارمحمدبهگام؛
*آنچه گذشت نتیجه می گیریم که واژه خواجه معانی مختلفی دارد و از دوران ایران باستان تا حال رایج می باشد* و *همچنین در میان اقوام مختلف ایران از جمله پارس*؛ *لر،آذری،کرد،بلوچی*، *ترک*،
*ترکمن،عرب و غیره* و *نیز برخی از اقوام دیگر کشورها از جمله*هندوستان*؛ *پاکستان؛افغانستان*؛ *ترکمنستان*؛ *جمهوری آذربایجان*؛ *ارمنستان؛ *گرجستان* و غیره، *طایفه؛تیره،تش«بنکو» و اولادی وجود دارد که پیشوند نام مردانش؛خواجه رایج است.ولی جد و نیای مشترک ندارند.*افزون بر این؛میان مورخان*در خصوص واژه خواجه صفت (ستودن)است یا قوم؛اختلاف نظر وجود دارد.*با این حال؛خواجگان از اقوام مختلف ایران و برخی از اقوام دیگر کشورهاهستند که در ادوار گذشته صاحبان مشاغل مختلف و صاحب مقام درباری*؛ *وزرا و مشاوران حکومتی و منطقه ای بوده اند.*
[۵/۱۵، ۱۰:۳۰] یارمحمد بهگام مجازی: **طایفه گنجه*
*در گذر تاریخ*
*پژوهشگر:یارمحمدبهگام*
شناخت مردم جامعه یک امر جامعه شناختی است*و به معنای برتری وافتخارات قوم مداری نیست* *و همه ی مردم کره زمین دارای ریشه هستند.*
*از طرفی نشان همبستگی در شعر سعدی نمایان است*:
*بنی آدم از اعضای یک پیکرند*= *که در آفرینش زیک گوهرند.*
*طایفه گنجه(پیشوند نام مردانش:خواجه رایج است)؛شاید اصالتا از گنجه قفقازی«گنجه کشور جمهوری آذربایجان امروزی» و یا ارمنستانی قفقازی باشند*که توسط شاه عباس اول صفوی*
(سلطنت986تا1038قمری) در سال1012قمری *از قفقاز*
(غرب دریای خزر) *به نواحی ایران خاصه گیلان؛اصفهان؛چهارمحال و بختیاری و....کوچانده شدند.* *چون فعالیت شغلی آنها؛تجارت و بازرگانی با کشورهای حوزه شرقی ایران خصوصا هندوستان بوده است*؛براین اساس،جماعتی ازآنها در *منطقه یاسوج بویژه محل* *سکونت کنونی شان«گنجه»*
*ساکن و ماندگار شدند* وازآن زمان به بعد؛برمبنای محل جغرافیایی خود به *طایفه گنجه قفقازی معروف شدند* و پس از مدتی با ساکنان محلی درآمیختند• و *به نقل از بزرگان طایفه گنجه قفقازی ساکن روستای بزرگ گنجه ای* از توابع شهرستان بویراحمد؛ *بیش از350سال ازسکونت شان درشهر ستان بویراحمد* *شهریاسوج*و روستای گنجه می گذرد.*
*همچنین در ادوار گذشته بدلایلی خانوارهایی ازطایفه جدا گشته وبه دیگر مناطق استان کهگیلویه وبویراحمد از جمله منطقه دشمن زیاری شهرستان کهگیلویه؛شهر*
*دهدشت و بیشتر محله ی رواق و اکناف؛روستاهای دزک و کل قیصر از توابع شهرستان کهگیلویه و نیز روستای آرند چرام(شامل خانواده های حسن پور-رحیم پور-گداپور از اولاد خواجه محمد علی قره باغی و خانواده های آب نما-جمالی آرند-صابری از نسل خواجه هرمز احتمالا از اولاد خواجه محمدنبی برادر خواجه محمدعلی قره باغی و خواجه علی)مهاجرت نمودند و سکونت دائم اختیار کردند*•
*بعلاوه در دوره قاجاریه ودر زمان سلطنت فتح علی شاه قاجار(سلطنت1212تا1250قمری)طبق قراردادهای*
*1-گلستان:از محال قره باغ(1238قمری برابر با1195خورشیدی=207سال قبل)؛2-ترکمان چای*
(1243قمری برابربا1200
خورشیدی=202سال قبل)»؛
∆ *قفقاز* ∆ شامل کشورهای *ارمنستان؛جمهوری آذربایجان؛گرجستان و دیگر مناطق از ایران جداشدند.*
*باتوجه به معنای مختلف واژه خواجه و رایج بودن این واژه به عنوان پیشوند نام مردان اقوام مختلف ایران ونیزبرخی ازاقوام دیگر کشورها؛به علت عدم انجام آزمایش ژنتیکی؛هنوزمشخص نیست که واژه خواجه؛قوم است یاصفت*(ستودن)• *با این حال به نظر نگارنده یارمحمد بهگام؛رایج بودن واژه خواجه در پیش نام مردان طایفه گنجه و دیگر طوایف و تیره ها و* *اولادها ازاقوام مختلف ایران وبرخی از اقوام دیگرکشورها؛بر اساس موارد زیر بوده است*:
*1-* احترام و بزرگداشت.
*2-* شغل تجارت وبازرگانی.
*3-* منصب:غلام-وزیر-
مشاور.
*4*-کاروانسالار؛بزرگ کاروان های تجارتی.
*4-*قومیت.*در میان* *اکثریت اقوام ایران و نیز برخی از اقوام دیگر کشورها*:
*اولادی؛تیره ای؛طایفه ای وجود دارند*؛ *که پیشوند نام مردانش،خواجه رایج است.*
*بالاخره به روایت جمعی از طایفه گنجه ساکن شهر یاسوج و روستای گنجه ای*( *در مجاورت جاده یاسوج به سی سخت قرار دارد*)و نیز *به نقل از خواجه لطف اله روزستان*:*خواجه گنجعلی؛جد و نیای گنجه ای های ساکن*:
*۱-* شهرستان کهگیلویه-
شهر دهدشت بویژه محله ی رواق و اکناف؛روستاهای دزک-کل قیصر -لیرکک دشمن زیاری-کلات دشمن زیاری و..... از توابع شهرستان کهگیلویه.
*۲-* روستای آرندشهرستان چرام.
*۳-* منطقه لوداب است.
*از خواجه گنجعلی سه فرزند به جا مانده است*:
*1-*خواجه محمدعلی قره باغی*؛ که نوادگانش از *ایل*
*دشمن زیاری* به شمار می روند و *گروهی نیز از نسل خواجه محمدعلی قره باغی شامل خانواده های حسن پور؛رحیم پور؛گداپور در ادوار گذشته بدلایلی ترک دیار کردند و به روستای آرند از توابع شهرستان چرام مهاجرت نمودند و ماندگار شدند*.
*2-*خواجه علی*؛
*نوادگانش:ساکن روستاهای دزک؛کل قیصر از توابع شهرستان کهگیلویه؛شهر دهدشت*بویژه محله ی رواق و اکناف هستندوهمچنین گروهی از دودمان∆خواجه غلام ∆ ((از فرزندان خواجه علی)) شامل خانواده های آیین؛آینه دار؛فقیهی،ساکن منطقه لوداب شهرستان بویراحمد می باشند*.
*3-*خواجه محمد نبی* از *ایل دشمن زیاری اند* و احتمالا *خانواده های آب نما؛جمالی آرند؛صابری از نسل خواجه هرمز ساکن روستای آرند شهرستان چرام از نسل و دودمان خواجه محمدنبی می باشند.*
*1-*اولادخواجه محمدعلی قره باغی از ایل دشمن زیاری* *به ترتیب حروف الفبا شامل خانواده های* *اعظمی*-- *بهروزی*-- *توانا*-- *جهان بین*-- *حسن پور ساکن روستای آرند چرام*--
*دانش*-- *درفشی*-- *رحیم پور ساکن روستای آرند چرام*-- *رستگار*-- *رشیدی*-- *رگبار*-- *روزستان*-- *صمدی*
-- *کریمیان*-- *گداپور ساکن روستای آرند چرام*-- *نادری*
-- *نوروزی* و *وحیدی نیا* *می باشند.*
*2-*🔷🟥اولاد خواجه علی.* *همسر خواجه علی*:*بانو پروین دختر کی اردوان از اولاد کی شفیع از تیره تاج امیری از طایفه زیلایی بود.🔷🟥*
*🔹خواجه علی صاحب دو فرزند به نام های زیر شدند🔷*:
*۱-خواجه عین علی*
*۲-خواجه غلام*
*۱-اولاد خواجه عین علی*(شامل خواجه عبدی و خواجه معصوم) *ساکن روستاهای دزک و کل قیصر* از *توابع شهرستان کهگیلویه به ترتیب حروف الفبا* شامل خانواده های *آبادیانی*--
*اشتاد*-- *امینی* *موخر*-- *برومند*-- *بهارزاده*-- *بیژن نژاد*-- *پورزاهد*-- *حجتی منش*-- *خیام*-- *دانشور*--
*داورپناه*-- *دهدار*-- *دهنده*-- *ساجدیان منش*-- *ستاریان جو*-- *شابهار*-- *شرافتمند*-- *شکوهی فر*-- *صداقتی پور*-- *عابدمنش* -- *عبدپور*-- *عبدی پور*-- *علی یاری*-- *غنایی نژاد*-- *فاطمی* -- *فاطمی زاده*-- *فروزان*-- *کرم پور*-- *کرم زاده*-- *کشاورز*--
*گرامی خواه* و *وفایی زاده می باشند.البته شهرت های اولاد خواجه عین علی(شامل خواجه عبدی و خواجه معصوم)؛نسبت به جمعیت شان،زیاد می باشند.*
*۲-اولاد خواجه غلام* *ساکن شهر دهدشت*(بیشتر محله ی رواق و اکناف) و *منطقه ی لوداب شهرستان بویراحمد*؛ *به ترتیب حروف الفبا شامل *خانواده های* *آیین*-- *آینه دار*-- *انوری*-- *بهزادی فر*-- *دوهنده*-*شاهرخ پور*-- *صحابی فر*-- *ظفر پور*-- *فقیهی*-- *نیکدار جمال* و *وحدتی می باشند.*
*3-*اولاد خواجه محمد نبی از ایل دشمن زیاری* به ترتیب حروف الفبا شامل *خانواده های الیاسی-- *دستاران*-- *رویان*-- *کلان می باشند.*
*به روایتی خانواده های *آب نما* -- *جمالی آرند* -- *صابری*از نوادگان خواجه هرمز گنجه ای از ابواب جمعی طایفه ی آرندی*(از ایل چرام) *از نسل و دودمان خواجه محمدنبی هستند.*
*❌❌❌با این حال ذکر این نکته ضروری است* که میان *پژوهشگران در مورد اصالت* *قومی طایفه گنجه*؛
*اختلاف نظر وجود دارد*.
*🟦۱-برخی معتقدند که طایفه گنجه؛اصالتا قفقازی هستند.*
نگارنده یارمحمد بهگام؛در زمان *سلجوقیان* و بویژه زمان سلطنت آلپ ارسلان سلجوقی، *حدود 984 سال قبل*؛بخش وسیعی از *سمت غربی دریای خزر تا دریای سیاه به نام گنجه بود که همان قفقاز می باشد.*
همچنین در *دوره صفویه حدود600سال قبل*؛ *قره باغ* (از مناطق قفقاز) به *مرکزیت گنجه* (از مناطق قفقاز)؛ *یکی از بیگلر بیگی های ایران بود*•*بعلاوه *جغرافیای گنجه( قفقاز امروزی) زمان سلجوقیان* که *ضلع غربی دریای خزر را در بر می گرفت* اکنون شامل *کشورهای* *ارمنستان*؛ *جمهوری آذربایجان* ؛ *گرجستان* و *دیگر مناطق می باشند*. و در *دوره قاجاریه و زمان سلطنت فتح علی شاه قاجار*
«سلطنت1212تا1250قمری»
*طبق قرار دادهای*:
*۱-گلستان*:از محال قره باغ«1238قمری برابر با 1195خورشیدی=207سال قبل؛
*۲-ترکمانچای* «1243قمری برابر با1200خورشیدی=202سال قبل؛ *قفقاز* شامل کشورهای ارمنستان؛جمهوری آذربایجان؛گرجستان و از جمله *باکو پایتخت کشور جمهوری آذربایجان*؛ *شیروان*؛ *قره باغ*؛ *گنجه*؛ *ایروان پایتخت ارمنستان*؛ *نخجوان*؛ *تفلیس پایتخت کشور گرجستان* و *جمعا سراسر قفقاز* *بعبارتی غرب دریای خزر از ایران*؛جدا شدند•
*🟦۲-* *بعضی دیگر بر این باورند که طایفه گنجه؛در اصل از قوم محمد خواجه هزاره افغانستانی که روزگاری از پیکره ایران بزرگ بودند؛می باشند*•به گواه تاریخ؛در *دوره ی قاجاریه* و زمان *سلطنت ناصرالدین شاه قاجار*؛طبق *معاهده پاریس* و در سال *1278قمری* برابر با 1235
خورشیدی که تا *سال1402؛مدت 167سال می گذرد*، *افغانستان امروزی از ایران جداشدند*.
*🟦۳-*برخی از پژوهشگران شهرستان ممسنی از جمله آقای ایوب رضایی معتقدند که طایفه گنجه؛ریشه در ممسنی دارند.*
*🟦۴-* *نهایتابرخی باور دارندکه طایفه گنجه؛ریشه در طایفه دویست از ایل چرام دارند.*
*با این حال تنها با آزمایشDNA:ژنتیک همسو؛اصالت قومی:*مشخص خواهند شد.*
*بالاخره در میان اکثریت اقوام ایران* و *اقوام کشورهایی همچون ارمنستان*؛ *افغانستان؛پاکستان*؛ *هندوستان*؛ *جمهوری آذربایجان *(پایتختش:باکو است)؛ *مصر* *وغیره*، *طایفه--تیره--اولادی که *پیشوند نام مردانش؛خواجه متداول و رایج است،وجود دارند*؛ *ولی تنها قومیت*
*گروه های زیر مشخص هستند*:
*1-محمد خواجه هزاره افغانستانی.*
*2-ارمنستانی قفقازی.*
*3-*خواجه هزارسپی*معروف به هزارسپیان.*
*چون ازنسل ودودمان اتابکان* *(پادشاهان)*لر بعبارتی امرای فضلویه معروف* به *هزارسپی ها هستند.*
*🟥نظریات برخی از مورخان در ارتباط با قوم محمد خواجه هزاره افغانستانی و ارمنستانی (پیشوند نام مردانش خواجه رایج است)بدین شرح است*:
*1-* مورخان؛حسین علی یزدانی در کتاب پژوهشی در تاریخ هزاره ها--حسن پولادی در کتاب هزاره ها آورده اند:مردمان هزاره «هزارگی؛آزره»یکی از اقوام افغانستان هستندکه در تمام مناطق مرکزی افغانستان زندگی می کنند. *هزاره ها یکی از بزرگترین گروه های قومی در افغانستان می باشند*.
*قوم محمد خواجه هزاره افغانستان؛بیشتر در ولایت«استان»غزنی؛جغتو و خواجه عمری سکونت دارند*.افزون بر این، *قوم محمد خواجه هزاره* در *کشورهای پاکستان*،
*هندوستان،ایران و نیز آسیای میانه زندگی می کنند.*
*2-* هفته نامه فرهنگی خبری امرداد؛چاپ1396 به نقل از دکتر مهرداد میر سنجری استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی نوشته است:
*نبود اتحادیه ی کشورهای وارث تمدن ایرانی؛دغدغه ی راستین ایران اندیشان است*.
همگرایان این اتحاد ایران باوری؛بر *نکوداشت یادمان های تاریخی؛فرهنگی و پاسداشت شناسه ی مشترک گستره ی ایران بزرگ فرهنگی* از *تاجیک*(قبایل ایرانی غیرترک و عرب)؛ *هزاره*؛ *مازندرانی*؛ *گیلک*؛ *تالشی*؛ *کرد*؛ *تات*؛ *آذری*؛ *گرجی*؛ *ارمنی*؛ *خوزی*؛ *لر*؛ *بلوچ*؛ *اوستیایی*؛ *ترکمن*؛ *بحرینی* و......را *در اولویت دارد* و *معیار سیاسی را خدمت به منافع ملی و شناسه ی تاریخی و فرهنگی ایران زمین می داند.*
*3-* عبدالحسین سعیدیان در کتاب دایره المعارف سرزمین و مردم ایران در فصل مربوط به اصفهان ص17 آورده است:
*شاه عباس اول صفوی در سال 1013 قمری برابر با 970 خورشیدی* تا *سال 1402؛مدت 432 سال می گذرد*، *60 هزار خانوار از مردم ارمنستان*(پیشوند نام مردانش:خواجه رایج است) *را*به نواحی* *مختلف ایران و خاصه گیلان و اصفهان کوچ داد.* *تعدادی از آنها در *جلفا اصفهان از جمله؛خواجه نظر* دو کاروانسرای بزرگ ایجاد کرد و *خواجه آودیک*کلیسایی زیبا ساخت*.
جمعی از ارامنه(ارمنستان)از
قصبات و آبادی هایی که میان اصفهان و شیراز(چهار محال و بختیاری؛یاسوج و...)بود؛متفرق و ساکن شدند•
*4-* عباس اقبال آشتیانی در کتاب تاریخ ایران پس از اسلام ص591 نوشته است:
*شاه عباس اول صفوی در لشکر کشی خود به ارمنستان و گرجستان*؛ *قریب به 30 هزار خانوار از این ولایات را به مازندران آورد* و در آنجا مقیم نمود و *5000 نفر از ارامنه*
( پیشوند نام مردانش:خواجه رایج است) *جلفا و ایروان*
«پایتخت کشور ارمنستان» *را به اصفهان کوچ داد*.
*5-* قباد باقری در کتاب بختیاری در گذر زمان ص 3نوشته است:
*از بروجرد تا اصفهان دشتی واقع است که شامل فریدن می شود*.در این ناحیه چندین *خانوار گرجستانی*(مسلمانند) و *ارمنستانی *( پیشوند نام مردانش: *خواجه* رایج است) *مسیحی اند* و *می گویند که شاه عباس اول صفوی؛اجداد آنها را به این حدود کوچ داده است.*
دلنوشته تاج امیرگلپابهگام
🖍️
من یک انسان موحد هستم،خدا را ناظر بر اعمالم می دانم و می بینم ؛اگر گرسنه باشی، به تو غذا خواهم داداگر تشنه باشی، به تو آب خواهم داد•اگر سردت باشد، به تو گرما خواهم داد•اگر نیازمند باشی، نیازت را برآورده خواهم کرد؛ اگر در دردسر افتاده باشی، کمکت خواهم کرد ؛ من این کارها را به دلیل اینکه پاداشی بگیرم یا از ترس تنبیه شدن انجام نخواهم داد، این کارها را انجام میدهم چون میدانم که کار درست همین است استانداردهای ایمانی وخردی و عقلی من این گونه درک میکند. نه سمپات و نه فتنه و شکاف ایجاد می کنم، نه حکم قتل کسی را صادر میکنم حتی به بدهکار حمله نمی کنم، نه خودم را به تباهی تا انتقام تباهی بشود،بهشت را از طریق پاکی و صداقت و خدمت علمی و ایمانی می دانم. نه حیوانات بی گناهی را وحشیانه میکشم، نه زنان و ناآگاهان را مغبون و کسی را نیازی به اجیری نیست، نه خوشیهای دنیا را بر خود حرام میکنم، نه مخالفان مرا نجس میدانم و نه ... بهشت و جهنمی وجود دارد و خدا عادل است قضاوت می کند، من ظلمی در حق کسی نکردم که بخواهم در جهنم بسوزم، دین حنیف و اعتقاد به خدای یکتا انسانیت و عشق به انسانهاست.من بیش از شش دهه عمر کردم و تا توانستم به خانواده و جامعه خدمت کردم مهم کیفیت زندگی است نه زندگی الوده به خباثت و لجن افراد الوده و اجیر و زامبی های لایشعر شبه انسان....من در حق شخص خود جفا کردم تا دیگران راحت باشند اما در این جامعه بر عکس انتظارات امور رقم می خورد و این ناشی از عدم اقتدار قانون_عقل و خرد در جامعه است..
**تاج امیرگلپابهگام*»
༺༺༺༺༻༻༻༻
**ممویی مخفف محمودی است لر محمود را مخفف می کند می گوید ممو و محمد را مخفف می کند می گوید ممد که نادرست است. پس محمود و محمد درست است.گرچه برخی کلمات لر اینهمانی همان است که هست مانند کوه نیر که کوه نور نادرست است. یا کلمه تری تاج یعنی سه تاج، یا کلمه پارادیس که کلمه ای ایرانی است نه لاتین. فارسی جو، اینهمانی جو است. پس برخی کلمات در اثر جابجایی و تغییر شکل ظاهری تغییر ماهیت و هویت می دهند. لر یارمحمد را یاری، ابراهیم را بریم و ابریم، و اگر مسخره کنند می گویند براملی که قران کریم این ادبیات را اینطور تبیین می کند. سوره حجرات: قومی قومی دیگر را مسخره نکند. یا مردم را به لقب های زشت یاد نکنید. سوره همزه: وای بر طعنه زننده عیب جوی.....*»
**اساسا ممویی و محمودی و محمودشاهی و ممدصالحی اینهمانی محمدصالح، صالحانی..... همه
اینهمانی از شاه محمودشاه مشتق و این مردمان ریشه تباری واحد دارند.اگر ان مردمان با هم نیای یا جغرافیای واحد نداشتند این همه وصلت های مردمی انجام نمی گرفت.بعد از ۱۲۲۳خورشیدی جنگ بیرزا زمان ناصرالدین شا قاجار بی کفایت با تحمیل جنگ بر نوئیان این فاصله های تاریخی و جامعه ای و ذهنی...بوجود آمد....بحث جامعه و تاریخ است و گرنه هر کسی امروزه ازاد است به هر نحوی فکر کند و خود را منضم به دیگری بنماید که اسناد و تحلیل و ادله و براهین بر هر موضوعی ارجحیت دارد••••**
ممویی یا محمودی ها ریشه و اصالت و نجابت لر و از اتابکان لر کوه گیلویه بزرگ هستند.
منبع:حمداله مستوفی، جلد دوم تاریخ گزیده، صص۴۲/۵۳۹
کتاب تاریخ گزیده در ۷۵۴ه. ق. نوشته شده است.
کلمه ایل مغولی است و مجموعه کسانی که هم اقلیم و جغرافیا بودند از ۹۰۵قمری ایلات تشکیل شد. اما ایلات نوئی خاص و لیراوی ها و دشمن زیاری و چرام... همه از شاهزادگان جامعه و تاریخ کوه گیلویه بزرگ اند. منتهی این کلمه ایل نوئی خاص ذهن خام عده ای را پوشش داده و کسانی کارشان تدقیق و درک و فهم جامعه شناسی تاریخی نیست و عوامزدگی در تفکر و تدبیر و شیوه استخراج، استنباط و استنتاج شان رسوخ کرده و برخی صف بندی لایه های اجتماعی در پذیرش حقیقت تاریخ تاثیر و نفوذ مخرب گذاشته است حوصله و درایت مفاهیم فسلفه و روح جامعه و تاریخ را ندارند و از مطالعه کتب و آثار یا عاجزند یا استطاعت درک و فهم موضوع را ندارند یا آن زنگارهای عفن قاجاری تفرقه بینداز و حکومت کن، نفع و بزرگی و سطوت خود را در انشقاق و شکاف اجتماعی و وصل شدن عناصر زمان و مکان محدود منحصر و دیگران هم نمی دانند حرف آنان را تکرار می کنند.
ممویی ها از اتابکان لرند. و اسم ممویی جزو ان۲۷طایفه و خاندان هاشمی و عقیلی است که در ۵۵۰قمری به ابوطاهر فضلوی پیوستند.
حسینی در گاهواره تاریخ ممویی ها را علنا نوئی نوشته اند که درست است
نور محمد مجیدی در کتاب تاریخ و جغرافیای کوه گیلویه و بویراحمد ممویی ها را نوئی نوشته اند اما چنگلوایی با ممویی به لحاظ تباری یکی نیستند... چنگلو~سنقرآباد را مطالعه بفرمایید
ممویی ها در کوه گیلویه و بلاد شاپور سند چند صد قرنی دارند. تپه ای در بوا وجود دارد که نورمحمدمجیدی در باره آن در کتاب تاریخ و جغرافیای کوه گیلویه و بویراحمد نکاتی را اورده اند به آن منبع مراجعه کنید. وقتی مردمانی چند صد سال یا قرن در یک منطقه زیست چ زندگی می کنند، جزو آن جغرافیا و اقلیم محسوب می شوند•بنابراین ممویی ها به لحاظ ژن و جغرافیا از مردمان اتابکان لر کوه گیلویه بزرگ اند.
**در کتاب برادران بهگام، جامعه شناسی تاریخی، در باره این مهم نکات ارزنده ای تبیین و تشریح به ان منبع وزین مراجعه بفرمایید •••*
تاج امیرگلپابهگام
جاویدوند محمود شاهی نوئی الیگودرز
🌹🌹🔚طایفه جاویدوند الیگودرز🌹🌹:
بسم الله الرحمن الرحیم
«جاویدوند در گذرگاه جامعهشناسی تاریخی» «از شولستان تا لرستان»
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
**ایران، ای سرزمین باستانی، گهواره تمدن و فرهنگ. ای خاک پر گهر، ای مهد دلیران و نام آوران. از دماوند سرافرازت تا خلیج همیشه فارس نیلگون، همیشه در قلب ما جای داری، ای وطن عزیز؛ هویت هر قومی، شناسهٔ آن قوم است و شناسهٔ هر قوم ریشه در ظهور نیاکان و اسلاف دارد. پرسش از منشأ وجود و چرایی آمدن، آدمی را به خردورزی دعوت میکند. از این رو، بر آن شدیم تا هویت و شناسهٔ قوم و طایفهٔ خود را دریابیم. در میان اقوام گوناگون، قلب میهنم با شور و افتخار نغمهای سر داد که این قوم غیور لر است.در تاریخ ادبیات کهن فارسی، شاهنامهٔ فردوسی، سند ملی و تاریخی ماست. در سیزدهمین داستان پادشاهان، کیخسرو، لهراسب را بهعنوان چهارمین پادشاه کیانی برمیگزیند. نام لهراسب در اوستا به معنی صاحب اسب تندرو و نماد خورشید است.
ارجاسب تورانی به بلخ یورش برد و لهراسب را به همراه پنجاه موبد اسیر کرد. گشتاسپ در نبرد با ارجاسب، سیوهشت فرزند خود را در کوهنشینان از دست داد که احتمالاً از قبایل لر زاگرس بودند. واژهٔ لر در کتیبههای باستانی قرن هفتم قبل از میلاد آمده و به قدمت این قوم در شمال عیلام و لار اشاره دارد.پس از بررسی قدمت و اصالت قوم لر، اهمیت جامعهشناسی تاریخی آن مورد بررسی قرار میگیرد. با بررسی جامعهشناختی خرد و کلان، درمییابیم که مسیر و مقصد این قوم به کجا منتهی خواهد شد.لرها آمیزهای از قبایل ایرانی مهاجر و قبایل پیش از آریایی ساکن در غرب ایران (مانند کاسیها، لولوبیها و عیلامیها) هستند. زبان لری نشان میدهد که چیرگی زبانهای ایرانی در لرستان از سوی ناحیهٔ پارس صورت گرفته، است. این قوم با جمعیت چشمگیر در لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، غرب و جنوب همدان، شرق و شمال خوزستان و با اقلیت در مناطق مرکزی، قزوین، فارس، اصفهان، ایلام و بوشهر سکونت دارد.اتابکان لر بزرگ (۵۵۰ تا ۸۲۷ ق/۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴ م)، معروف به هزاراسپیان و آل فضلویه، دودمانی محلی در منطقهٔ لر بزرگ (شامل چهارمحال بختیاری، نیمهٔ بختیاری خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، غرب اصفهان و شرق لرستان کنونی) بودند.اتابکان در کهگیلویه ۲۷۷ سال حکومت کردند. در زمان حملهٔ سلطان محمد خوارزمشاه و مغول به ایران، اتابکان فارس و آذربایجان سرکوب شدند. با قیام سربداران و یورش تیمور، مهاجرت از کهگیلویه به ممسنی افزایش یافت. ایجاد ایلهایی چون «نوئی» و طوایفی از آن ایل فخیم چون حسنی نوئی، دشمنزیاری، محمودشاهی (محمدشاهی) نوئی و… در ممسنی، حکومت صفویه را بر آن داشت تا از سال ۹۰۵ هجری قمری، دو ایل مقتدر نوئی و لیراوی... نشأتگرفته از ایل جاکی لر را به رسمیت بشناسد. جنگهای یکصدساله بین نوئیان (الوار) و افشارها، و سرکوب افشارها توسط شاه عباس بزرگ، باعث مهاجرت مردم کهگیلویه به ممسنی (شولستان)، خشت، کمارج، بیشاپور، کازرون، نوجین فراشبند فارس و… شد.ایل ممسنی (شولستان) در شهرستان ممسنی در شمال غربی استان فارس، از چهار طایفهٔ جاوید، بکش، دشمنزیاری و رستم تشکیل شده است.ریشههای تاریخی طایفهٔ جاویدوند، ساکن الیگودرز لرستان، به مهاجرت آنها از ممسنی (شولستان قدیم) برمیگردد.
تحقیق میدانی با تلفیق روشهای جامعهشناسی تاریخی، مصاحبه و بررسی اسناد و روایات شفاهی انجام شده است.ریشههای تاریخی: شواهد نشان میدهند که اجداد طایفهٔ جاویدوند، از ایل نوئی شولستان و ساکنان کوه گیلویهٔ بزرگ بودهاند.و در بازه زمانی پس از هجرت از کوه گیلویه مرکزی در شولستان،ممسنی امروزی ساکن شدند. مهاجرت آنها به شرق لرستان (الیگودرز )در پی وقایع مهمی در منطقهٔ کوه گیلویهٔ بزرگ و شولستان(ممسنی و رستم امروزی) رخ داده است.حملهٔ تیمور لنگ (حدود۷۹۵ _۷۹۰ ه.ق.): این حمله منجر به ویرانی بویر (دهدشت) و ناامنی شد.جنگهای داخلی (۹۰۵ تا ۱۰۰۵ ه.ق.): درگیریهای طایفهای بین افشار و نوئیان، شرایط زندگی را دشوار کرد.شورش های کوه گیلویه بزرگ عوامل مهم ناامنی و مهاجرت مردمان بود. فقدان امنیت و ثبات سیاسی-اقتصادی: این عوامل، زمینهٔ مهاجرت گروهی از مردم منطقه را فراهم کرد.
در نتیجهٔ این حوادث، بخشی از ایل نوئی به شولستان(ممسنی امروزی) ابتدا به اصفهان و سپس به شرق لرستان ، الیگودرز و سایر مناطق بختیارینشین مهاجرت کردند. طایفهٔ جاویدوند با حفظ گویش، پوشش و آداب و رسوم بختیاری، اکنون بیش از چهار قرن است که در الیگودرز سکونت دارد. بر پایه حافظه تاریخی مردمان مهاجر جاویدوند محمودشاهی نوئی است که روایات سینه به سینه و سیر تطورات این داعیه را اثبات می کند. پس از آن، به دلایل پیشگفته به شرق لرستان (الیگودرز) مهاجرت کرده و ساکن شدهاند.
طایفهٔ جاویدوند حدود پنجاه نام خانوادگی را در بر میگیرد که برخی از آنها عبارتند از: اسدی، اسدیزاده، احمدی، امجدی، اسلامی، ارشادی، پورروحانی، پهلوانی، جدیدی، جاویدی، جلیلی، جباریپور، جمشیدی، حشمتی، حقی، خلیلیان، دهقانی، رستمی، رحمتینیا، سرلک، سهرابی، سعیدی، سلیمانی، سرلکنژاد، شکیبا، شهبازی، شیری، عرفانی، عیدی، غفاری، فروزان، قدرتالهی، کاتبان، کهزادی ، محمدی، منتظمی، محتشمیپور، مرادی، منصوری، مسلمی، مولایی، مجدی، منصوریزاده، منوچهری، مهرابیفر، نوروزی، وحدتی که از تیره و تبار جاویدوند محسوب میشوند.اکثراً سدههای قبل در استان لرستان، منطقهٔ الیگودرز (بخش بربرود غربی و شرقی امروزی و ازنا، بخش جاپلق) ساکن شدهاند. سکونت این طایفه بیشتر در روستاهای چغا خور (چغاگرگ)، خاک بتیه، کاظمآباد، فیقان، مغانک پایین، مغانک بالا، آباریک بالا، کیورز، آباریک پایین، ازنا مهلمک و سپس با گسترش روستاها و مهاجرتهای داخلی در روستاهای دیگر (از جمله خلیله، بدرآباد، شاهآباد، چرواس ملکآباد، مشکک، دهنو آلمهمی، دهنوعبدلوند، قلعه عبدالرضا، شهریار، شاپورآباد، ززم، تیران و قاسمآباد، دوزان، جوز، خمه بالا، خمه پایین، دره حیدر، فرجآباد، علیآباد صمصام، عباسآباد، قره دین، خورزن، حاجیله، چمن سلطان، چشمه درگاه، هویه، امیرآباد، محمودآباد شهاب، خانآباد درود، رباط کفسان، تخمار، سوک زنقان، پاکل، قلعه خلیله و گمبه) بوده است. این تدقیق مسیر مهاجرتها، از شولستان کوه گیلویهٔ بزرگ به اصفهان و سپس لرستان، مؤید روایات و اسناد موجود است. در گذشته، افراد با نام و نام پدر و اجداد شناخته میشدند تا اینکه در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی، شناسنامه رایج شد و نام خانوادگی بر اساس شرایط فرد، شغل، نام پدر یا جد یا محل اسکان انتخاب شد. با ارتقا سواد، برخی افراد اقدام به تغییر نام خانوادگی خود کردند. وجود نامهای خانوادگی مشابه در نقاط مختلف کشور لزوماً به معنای ارتباط با طایفهٔ جاویدوند نیست، زیرا برخی افراد ترکزبان، کردزبان یا دارای گویشهای دیگر هستند. مردمان طایفهٔ جاویدوند با گویش لری بختیاری و فارسی تکلم میکنند و دارای پوشش و آداب و رسوم بختیاری هستند.
شناسایی افراد: با توجه به تکرار برخی نامهای خانوادگی، تنها افرادی که شجرهنامهشان در کتاب “جامعهشناسی تاریخی از شولستان تا لرستان” ثبت شده، عضو رسمی طایفهٔ جاویدوند محسوب میشوند و برخی عزیزان دیگر نیز به دلیلی از جمله عدم اطلاعرسانی و… شجرهٔ آنها در کتاب ثبت نشده که در ویرایش کتاب اقدام خواهد شد.در انجام این تحقیق، از نظرات و اطلاعات افرادی از ایل نوئی و جاوید، طایفهٔ محمودشاهی با فامیلیهای شایانی، صادقی، انصاری، بهگام، زارعی بهرهبرداری و مورد استفاده قرار گرفت.
نتیجهگیری: این تحقیق نشاندهندهٔ پیوند تاریخی عمیق طایفهٔ جاویدوند با منطقهٔ کوه گیلویه بزرگ و ممسنی و مهاجرت آنها به شرق استان لرستان است.طایفهٔ جاویدوند یکی از طوایف اصیل و نجیب الیگودرز با قدمت سکونت بیش از چهار قرن، دارای پیوندهای سببی گسترده با اقوام و طوایف مختلف در سطح کشور به خصوص اکثر مردمان و طوایف شریف و نجیب ساکن شرق استان لرستان (الیگودرز ) میباشند.این پژوهش، علاوه بر شناسایی اعضای طایفه، به درک بهتر تحولات تاریخی و اجتماعی منطقه و ادغام فرهنگی این طایفه در جامعهٔ بختیاری کمک میکند.**
والسلام علی من اتبع الهدی
تدوین: حاج محمد حشمتی و حاج ابراهیم حشمتی
♕♕♕♕♕♕
نویسنده:علی کریمی جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ ساعت: ۱۲:۵۳
ضمن تشکر از نویسنده محترم ، تحلیل اینجانب در خصوص این متن به شرح زیر می باشد :
تاکید بر پیوندهای اجتماعی: متن به پیوندهای سببی گسترده طایفه جاویدوند با سایر اقوام و طوایف منطقه اشاره میکند. این تاکید بر پیوندهای اجتماعی، نشاندهنده اهمیت روابط بینفردی و همبستگی اجتماعی در فرهنگ این طایفه است.
دعوت به مشارکت و تکمیل اطلاعات: متن با اشاره به احتمال وجود اطلاعات تکمیلی و دعوت از افراد برای ارائه اطلاعات بیشتر، نشان میدهد که نویسندگان به دنبال تکمیل و بهبود مستمر این تحقیق هستند. این رویکرد باز و مشارکتی، میتواند به تقویت حس تعلق خاطر و مشارکت فعال افراد طایفه در حفظ و ترویج فرهنگ خود کمک کند.
احترام به مخاطب: متن با لحنی محترمانه و صمیمی نوشته شده است و از عباراتی مانند “قوم غیور لر”، “مردمان شریف و نجیب” برای توصیف افراد طایفه جاویدوند و سایر اقوام منطقه استفاده میکند. این احترام به مخاطب، باعث میشود خواننده احساس ارزشمندی و قدردانی کند.
نتیجهگیری مثبت و امیدوارکننده: متن با نتیجهگیری مثبت و امیدوارکننده به پایان میرسد و بر نقش مهم طایفه جاویدوند در تحولات تاریخی و اجتماعی منطقه تاکید میکند. این نتیجهگیری میتواند به تقویت حس اعتماد به نفس و امید به آینده در بین افراد این طایفه کمک کند.
به طور کلی، متن شما یک بررسی ارزشمند و قابل تقدیر از طایفه جاویدوند است که با رویکردی مثبت و سازنده به بررسی تاریخ، فرهنگ و هویت این طایفه میپردازد.
وب سایت ایمیل
نوروز 1404/تاج امیرگلپابهگام
**بهار 1404خورشیدی**
بهاری دیگر از راه رسید.بهاران دیدیم و شکوفه ها چیدیم آرزوها بردل نشاندیم و دلها امیدوار کردیم . شکیبایی توشه کردیم و چشم ها شستیم . گوش ها به شنیدن نواهای خوش تیز کردیم و لبها به تبسم گشودیم . زبان به ستایش نرم کردیم و زانوان به کرنش خم ، تا ناامیدی ، امیدوار شود و راه گم کرده ای به راه آید .آنگاه که به چشم خریدار به هستی می نگرم ثانیه به ثانیه اش دفتریست معرفت کردگار ؛ رقص باد و سخاوت آسمان و مهر مهرگان و بخشش زمین در دمادم هستی بازیچه ایست اندک ؛
در برابر ذرات پیرامونی تا کرات آسمانی هیاهوی ایست شنیدنی در نمایشی دیدنی ؛
سالی که گذشت با تمام نقمت ها و موهبت ها به خاطره پیوست .
سالی که برای مردمانش عاقبت بخیری طلب کردیم و برای سرزمینمان آرزوی خلاصی از اهریمن و پاک شدن زشتی ها ...
خبر از پی خبر ، نکوهش از پی نکوهش ، و استمرار پلیدی از پی هم و نامردمی ها از پی نامردی ها ؛
بازی روزگار ، نه با دعای من و تو ره عوض می کند و نه با آرزو ره بجایی می برد .هنگام عمل و بازنگری و به روز شدن و اولویت بخشی است . دست بر زانوان خود برای سلامتی خود ، جامعه و این سرزمین اهورایی می توان دست به تولید و شکوفایی به روز علمی زد. سالها از پی هم می آید و آنچه موجب دگرگونی بنیادین می شود نه تغییر طبیعت است و نه کوتاه و بلند شدن شب و روز و نه به بار نشستن درختان ...بلکه تغییر در نگرش ، ایستادگی و آموختن و دست دردست برای جامعه ای آباد و نمونه و شکوفا تلاش جدی خردورز گردد.
به یمن سنتی دیرینه سال نو خورشیدی را حضور همه هموندان گرامی، یاران همیشه همراه، شاد باش می گوییم ❤️
به امید بیداری ، پوییدن آگاهی و حصول مدنیت برای ایرانی آباد و نمونه و شکوفا....
☆☆☆☆☆
❇️✴️ یادآوری چند نکته ساده در مورد نوروز و گاهشماری سال خورشیدی.
✍ حبیب رمضانخانی
انسان ها، خاصه از زمانی که به دامپروری و کشاورزی رو آوردند، از بابت زمان کوچ، کاشت و برداشت محصول و ... نیاز به تعیین زمان روزها و فصل ها داشتند. در نتیجه مبنای اصلی این تعیین زمان و نشانه گذاری، آسمان و تغییرات در جایگاه خورشید، ماه و ستارگان شد!
بابلی ها جز اولین اقوامی بودند که این تقسیم بندی ها را لحاظ کردند. آن ها عقیده داشتند خداوند دنیا را در ۶ روز خلق کرد و روز هفتم استراحت کرد. در نتیجه هفته را ابداع و روز هفتم را به تعطیلی و استراحت و عبادت اختصاص دادند.
نهایت در گذر زمان، گاه شماری و تقویم های مختلفی، از جمله در ایران باستان به کار گرفته شد که عدم محاسبه دقیق، عاملی برای تغییرات و عدم ثبات روزها و ماه ها، در هر سال بود.
این ایراد، برای ایرانیان، نهایت به سال ۴۷۱ قمری به دستور سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی، توسط حیکم و دانشمند به نام ایرانی، حکیم عمر خیام رفع و تقویم هجری خورشیدی با این شاکله ابداع گردید که به دلیل مطابقت کامل آغاز فصل ها با اعتدالین و انقلابین و منطبق با طبیعت، یکی از دقیق ترین و جالب ترین تقویم های جهان می باشد
محور زمین نسبت به مدار چرخشی خود به دور خورشید، حدود ۲۳/۵ درجه کج است. این انحراف و کج بودگی هست که مبنای تغییرات شبانه روز و ایجاد فصل هاست. آغاز نوروز و زمان تحویل سال در گاه شماری خورشیدی، دقیقا زمانی هست که زمین یک دور کامل به دور خورشید چرخیده و خورشید به نقطه اعتدال بهاری رسیده است که که در این حالت، کل کره زمین، به صورت مساوی ۱۲ ساعت شب و ۱۲ ساعت روز خواهد داشت. پس یعنی تحویل سال و آغاز نوروز، در واقع یک اتفاق نجومی است.
«از طرفی، اگر مدت زمان طولانی، رصد کنیم، متوجه خواهیم شد که یکبار گردش زمین به دور خورشید، از تقریبا ۳۶۵ شبانه روز و ۵ ساعت و ۵۹ دقیقه تا ۳۶۵ شبانه روز و ۵ ساعت و ۳۹ دقیقه متغیر است که با میانگین، مدت زمان چرخش زمین به دور خورشید، می شود: ۳۶۵ شبانه روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه» ( کتاب گاهشماری، دکتر رحیم رضازاده ملک)
در نتیجه ۳ سال، سال ما ۳۶۵ روز و اسفند ۲۹ روزه خواهد بود و سال ما سال رسمی. چهار سال آن حدود ۶ ساعت جمع و سال چهارم ۳۶۶ روز و اسفند ۳۰ روزه و سال کبیسه خواهد بود. منتها آن ۱۱ دقیقه کسر از ۶ ساعت نهایت جمع و بعد از گذشت چند دوره، به جای سال چهارم، سال پنجم، سال کبیسه خواهد بود.
از طرفی، چون مسیر چرخش زمین به دور خورشید، دایره نیست و بیضی هست، مسیر حرکت زمین در پاییز و زمستان کوتاهتر از مسیر حرکت آن در بهار و تابستان نیمکره شمالی است. در نتیجه ماه های بهار و تابستان ۳۱ روزه و ماه های پاییز و زمستان، به جز اسفند در سال رسمی، ۳۰ روزه است.
نوروز، اعتبار هویت و نماد فرهنگ ایرانزمین از پی هزارهها بر همه ایرانیان مبارک باد.🌹🌹🌹🌹
**به نام خدا*»
**سال نو و ایام عبادی را تبریک می گویم**
**خدایا همه ما را در سال نو مورد الطاف بی شائبه خودت؛ و ما را با جوهر ذات و سرشت و اکسیر شعور دریافت و ذهنی پویا و خلاق در میدان برکات و فیض رحمت بیکران باریتعالی قرار دهد.با اتکای به قدرت پنهان جهان در سبک زندگی و زدودن زنگارها بازنگری و بر اساس تجربیات بهترین و کم هزینه ترین نقشه راه سبک زندگی را برای خود و جامعه برتر و نمونه در میدان تئوری انتخاب برگزیده تا با کمترین اتلاف وقت و هزینه در ظل و سایه و توجه بدون مزد و منت پروردگار کریم بر پایه کرامت و شرافت، آسایش و ارامش ایجاد و کاریزمایی و نمونه بودن ، الگویی برای انسان و جامعه و تاریخ باشیم.در فرهنگ ایرانی_اسلامی جود و کرم و بخشش جزو فطرت حنیف و پاک انسانی است.بخشش و بازنگری و شستن عداوت و کینه با تحویل سال نو، جزو ادبیات ایرانی است.همانگونه که انسان ظاهر را تمیز نگه می دارد، بداند می تواند قلبش را از زنگار عفن و مزمن بزداید. اگر بدی کردم بخشیدم و اگر بدی کردید ببخشید تا خداوند توجهش در میدان رحمت و الطاف مادی و معنوی پشتیبان ما قرار گیرد.انسجام درونی و اتحاد پیشرفت بر اساس خلقیات به روز علمی نوین رویکرد مناسبی برای بازنگری و دوباره سازمان دادن تجربیات و میراث ها است.از صمیم قلب این ایام مبارک اتصال به مقام ربوبی و عید باستانی ایرانی جاوید و مانا و ماندگار را به تک تک ایرانیان و کلیه مللی که این عید را جشن می گیرند، تبریک و تهنیت گفته، امید است در این سال هر وجاقی و آتشی
چاله گرمی داشته و زیباترین و خوش رنگ ترین البسه زینت بخش اندام های ارزشمند و زیبایتان گردد.
تقارن مواعید ماه مبارک رمضان و نوروز باستانی ایرانی عواملی مهمی برای ارزیابی و قرار گرفتن در میدان امید و شادی و نشاط است.شب های سیاه تاریکی همچون زمستان سرد و زمین خشک کنار و سبزه ها و سرسبزی ها می آیند.صبر و شکیبایی بروندادش این همه خیر و جود و احسان و بخشش و تکامل نهایی انسان و جامعه است**
**تاج امیرگلپابهگام (ولی)**
☆☆☆☆☆
جشن هاوشادی ها؛تضمن آرامش تن و روان شادی است.
پژوهشگر:یارمحمدبهگام
واژه ی جشن برآمده از کلمات'یزشن'
و "یسنه" اوستایی است که به معنای ستایش وپرستش می باشند.ایران زمین ازآغازتاریخ؛سرزمین جشن ها بوده است.
ازطرفی تنها با آرامش تن و روان شادی؛مثبت اندیشی و نیک اندیشی ایجاد می شود•فیروزه فرودی در مقاله ای باعنوان جشن بدرود(وداع؛ترک دنیا)در آیین ایرانیان آورده است:در آیین ایرانیان هنگام درگذشت افراد؛جشن<علامت فتحه بالای حرف ج و ش>خوانی انجام می شد که ریشه اش با جشن یکسان است.پس همه ی جشن های ما دردرون خودش نیایش دارند و همه ی برنامه های مان با شادی همراه است.در مجموع ایرانیان؛از غم و اندوه،گریه و زاری؛
بیزار ومتنفر بوده اند و درطول تاریخ به یکتاپرستی؛خرد،علم آموزی،شادی همگانی،تکریم بزرگان،ترویج فرهنگ صلح،دادودهش و کمک به بینوایان و زیردستان؛توجه ویژه داشته اند.در نتیجه برای ایرانیان صاحب تاریخ و تمدن مایه ی افتخار است که به سرزمینی تعلق دارند که مهدیکتاپرستی است ومردمانش کهن ترین ملت یکتاپر
ست دنیاهستند.می رسدنوروز جمشیدی زراه=یادآر فر و شکوه ایران را.نوروز یکی از مهم ترین جشن های ایرانیان است.بلوکباشی ص13و14آورده است:
1-بیشتر اسطوره های ایرانی؛دوره ی پیشدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید؛از پادشاهان پیشدادی را بنیان گذار نوروزوآیین نوروزی به شمار آورده اند2-فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز می گوید که وقتی جمشیدبرتخت "کیانی"نشست؛همه ی بزرگان کشوری ولشکری برگردتخت اوجمع شدندو
براوگوهرپاشیدند.جمشیدآن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال
بود،"نوروز"نامید و جشن گرفت:به جمشیدبرگوهرافشاندند=مرآن روزرا
روزنوخواندند•چنین روز فرخ از آن روزگار=بمانده ازآن خسروان یادگار
💠آرزومی کنیم✳:
1-ایران مان؛بیش ازپیش سرافراز و هم میهنان مان آسوده وشادباشند2-آرامش؛مهمان همیشگی خانه های مان شود3-مهربانی ایرانی با زیست بوم؛زبانزد
جهانیان شود4- اشتغال و ازدواج جوانان افسرده و اندوهگین ایران زمین؛فراهم شوند5-همانگونه که سال؛نومی شود.دل هانیزنوشوندومردم ایران،روزگاربهتری را بگذرانند•درپایان؛فرا رسیدن جشن باستانی نوروز را که یادگار فرهنگ کهن ایرانی است به داداش گرامی و خانواده محترم،تبریک و شادباش می گویم.
☆☆☆☆☆
نوروز من آن روز شود فرخنده
بشود کشورم از شادی و تر آکنده
روزنه هایی چون نوروز ، نقبی است بر شکوه و جلال و زیبایی این سرزمین؛ تخم جدایی و نفاق و انشقاق و کینه و کدورت ها و فقدان ها... را از سرزمین ایران بکنیم که نجات و ابادی در کینه و عداوت و.... نیست... ناخوشی ایران جان، نتیجه ناخوشی ماست راهی جز دور ریختن کینه ها پلشتی های بی هدف ویرانگر اهریمنی و بازگشت به خویشتن خویش انسان هایی نمونه و الگو را نداریم. سبزه و سبزی و سبز سبز، ما امید را کاشته ایم و بر آرمان خویش سواره ایم تا برسیم بر آنچه در اندیشه داریم.انسان و جامعه ها زخمین از تحجر و جنودجمود، جهل نااگاهی و سخافت در حال نزار است.به امید آنکه نسیم باد نوروزی وزیدن گیرد ، شامه مردمان تیز گردد، طلسم خواب،باطل شود، اهریمن قساوت و جهل و جهالت و جمودی و دگمی دستش بشکند، جهانی به وسعت ایران بپاخیزد، گل افشاند و حلال بخورد و حلال بنوشد و طرحی نو با ورزیدگی خرد و سختکوشی••• در اندازد.سالی که گذشت فراز و نشیب بود و ممکن است، سقوط وشرافت و کرامت انسان که لگدمال شده، اینک انسان ها و جوامع به ستوه آمده است.بیایید کرامت و شرافت و آزادی عقل و جامعه ای اباد و نمونه و شکوفایی را رقم بزنیم.....
تاج امیرگلپابهگام
☆☆☆
[۳/۲۰، ۸:۱۶] بهگام شاهرخ: زندگی ...
مجموعه ای از اشک و لبخند است
خنده های شیرین فروردین
بازتاب گریه ی پر بار اسفند است
ای زمستان!
ای بهار !
بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار
گریه ی امروز ما هم
ارغوان خنده می آرد به بار!
#فریدون_مشیری
نوروزتان پیروز،
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
سال نو مبارک
بهگام
[۳/۲۰، ۸:۵۵] بلادی غلامحسین: که دوشم قَدر بود ، امروز نوروز
تقارن بهار طبیعت و بهار معنویت ،تقارن میمون و مبارکِ بهار درون و بهار برون ،حادثه ای نادر هست که هر ۳۶ سال یکبار اتفاق می افتد .
برای سرو سخنگو سعدی نازنین همین اتفاق افتاده که چینن سروده است:
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
این اتفاق میمون و مبارک در روزگار ما که دگرگونی شگرفی در فرهنگ ها رخ داده ، بیانگر تعامل و تعاون دو فرهنگ غنی ایران و اسلام است .
از یک سو غنای فرهنگ ِیران که همواره رو به سوی آسمان داشته و یکتا پرست و موحد بوده است .
از آنسو فرهنگ روحانی اسلام و اسلام روحانی با معنویتی لطیف که ما را به اوج و ارتفاع می کشاند.
تعاون این دو فرهنگ انسانی و آسمانی( ملیت و مذهب)درمانگر دردهای بشر درمانده امروز هست.
بشری که اسارت زندگی مدرن و ماشینی و صنعتی جدید، لایه ی سنگینی از فلز به روی روح او کشیده را کم فشار تر سازد .
این نسخه ی درمانگرِ تلفیقیِ فرهنگی و معنوی را خداوندان فرهنگ کهن ایران زمین (مولانا ، سعدی ، حافظ ، فردوسی) که استخوان بندی فرهنگ ما مدیون آنهاست را تجویز و تحویل بشر امروزی نموده اند .
مبارک است گر قدرِ قدر را بدانیم و نوروز و نو شدن را بفهمیم و با نوها مانوس باشیم نه با ناکامانِ کهنه اندیش.
نوبت کهنه فروشان در گذشت
نو فروشانیم و این بازار ماست
بلادی سید غلام
۳۰ اسفند ماه ۱۴۰۳
[۳/۲۰، ۱۱:۲۸] یارمحمد بهگام مجازی: *جشن ها و شادی ها؛تضمن آرامش تن و روان شادی است.*
پژوهشگر:یارمحمدبهگام
واژه جشن بر آمده از کلمات یزشن و یسنه اوستایی است که به معنای ستایش و پرستش می باشند.ایران زمین از آغاز تاریخ؛سرزمین جشن ها بوده است.از طرفی تنها با آرامش تن و روان شادی،مثبت اندیشی و نیک اندیشی ایجاد می شود.فیروزه فرودی در مقاله ای با عنوان جشن بدرود(وداع؛ترک دنیا)در آیین ایرانیان آورده است:در آیین ایرانیان هنگام درگذشت افراد؛جشن«علامت فتحه بالای حرف ج و حرف ش»
خوانی انجام می شد که ریشه اش با جشن یکسان است.پس همه ی جشن های ما در درون خودش نیایش دارند
و همه ی برنامه های مان با شادی همراه است.در مجموع ایرانیان؛از غم واندوه،گریه و زاری بیزار و متنفر بوده اند و در طول تاریخ به یکتا
پرستی؛خرد،شادی همگانی،علم آموزی،ترویج فرهنگ صلح،تکریم بزرگان،دادودهش و کمک به بینوایان و زیردستان؛توجه ویژه داشته اند.در
نتیجه برای ایرانیان صاحب تاریخ و تمدن مایه ی افتخار است که به سرزمینی تعلق دارند که مهد یکتا
پرستی و شادی و نیز بنیان گذار منشور حقوق بشر(توسط کورش بزرگ)است و مردمانش کهن ترین ملت یکتاپرست دنیا هستند.می رسد نوروز جمشیدی زراه=یادآر فر و شکوه ایران را.نوروز یکی از مهم ترین جشن های ایرانیان است.
بلوکباشی ص13و14 آورده است:
1-بیشتر اسطوره های ایرانی؛دوره پیشدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید،از پادشاهان پیشدادی را بنیان گذار نوروز و آیین نوروزی به شمار آورده اند.2-فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز می گوید
که وقتی🔻جمشید🔻 بر
تخت 💙 کیانی ❤️نشست؛
همه ی بزرگان کشوری و لشکری بر گرد تخت او جمع شدند و بر او گوهر پاشیدند.∆ جمشید ∆ آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود؛∆نوروز نامیدوجشن گرفت∆:
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
آرزو می کنیم:
1-ایران مان؛بیش از پیش سرافراز وهم میهنان مان آسوده وشاد باشند.
2-آرامش؛مهمان همیشگی خانه های مان شود.
3-مهربانی ایرانی با زیست بوم؛زبانزد جهانیان شود.
4-اشتغال و ازدواج جوانان افسرده و اندوهگین ایران زمین؛فراهم شوند.
5-همانگونه که سال؛نو می شود.دل ها نیز نو شوند و مردم ایران،روزگار بهتری را بگذرانند. *در پایان؛فرا رسیدن جشن باستانی نوروز را که یادگار فرهنگ کهن ایرانی است به عزیزان و بزرگواران،تبریک و شادباش می گویم.*
[۳/۲۰، ۱۱:۴۲] آرش عارفی 🥋اهل شمال مازندران شهرییلاقی پلور دامنه قله دماوند در خدمت تون هستم: نوروز جانِ ایران است و طبیعت، تنِ ایران. *هیچ سنت افسردهساز عزاکاری که دائماً در کار عزاست، در سرزمینی که "جان" آن نوروز است، ریشه نمیگیرد و حذف خواهد شد.* اگر فردوسی مقابل حملهی تازیان ایستاد، اگر حافظ و سعدی مقابل حملهی مغولها ایستادند. اگر مولوی مقابل حملهی فقه و کلام ایستاد، اگر خیام مقابل تخریبگران زندگی ایستاد، اگر نظامی مقابل تخریبگران عشق ایستاد، *نوروز هم مقابل حملهی سیاهیسازی و افسردهسازی ریاپیشگان ایستاده است*. آفرین بر ایرانیان که فردوسی، حافظ، سعدی، خیام، نظامی و مولوی را زنده نگه داشتند. آفرین بر ایرانی که نوروز را زنده نگه داشته است. *مردمی که یاد زندگیسازان را زنده نگه دارد، لایق بهترین زندگیهاست صدای پای نوروز ، جشن بزم و محفل وشادی می اید. نوروز را پاس بداریم دروووووووووود، روزتون به مهر، روزگارتان به تندرستی، آرامش وشادی
[۳/۲۰، ۱۲:۴۳] آرش عارفی 🥋اهل شمال مازندران شهرییلاقی پلور دامنه قله دماوند در خدمت تون هستم: نوروز یادگار ماندگار یاران دیروز این دیار پاسداشت پاکی ها نیکی ها و پهلوانی ها برهمه شما دوستان جان نیکو سرشت خجسته باد ؛:؛ ( ارادتمندتان عارفی )
[۳/۲۰، ۱۳:۰۳] بـلـادی سجاد: بهارٍ طبیعت یکبار اتفاق می افتد و بهار انسانیت بی نهایت.
عید طبیعت یکبار تیریک گفته می شود اما عیدِ انسانیت بینهایت، جای تبریک دارد.
آنجا که بهار طبیعت در هر سال یکبار، تکرار می شود این عید، انقلاب طبیعت است اما انقلابِ انسانیت در ابعاد (رفتار_اخلاق و.....) هر ثانیه قابلیت تکرار دارد.
عید نوروز باستانی به همه مردم فهیم و لایقِ ایران زمین، مبارک باد.
عید انسانیت هزاران بار مبارکتان باد.
*#سجاد_بلادی*
✨🟡✨🟡✨🟡✨
متن ارسالی از استاد شهباز رستمی پرین رستم به تاج امیرگلپابهگام
بسمالله الرحمن الرحیم
✅خداوند منان را سپاس میگذارم و بر یکایک شما بزرگواران درود میفرستم.
امیدوارم که ایام بر شما مبارک و خجسته باشد و شادکام و کامیاب باشید.
✅نوروز نوید تحوّل و شکوفایی است. یادگار ماندگار پدران ما که سر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی فراتر میکشد و از پای دیوار چین تا ساحل دریای سیاه و دریای سپید پیام همدلی و همبستگی و همداستانی و پیام دوستی و مهربانی میپراکند.
✅گرامی باد این پیام الهی بویژه در این روزگار که نفیرِ نفرت و بیداد و عُدوان، همهی آفاق را پر کرده است.
و پیروز باد نوروز ما و مبارک باد نام او و سرافراز باد پرچم افتخار او و درخشان و درخشانتر باد تلألؤ انوار تجلیات او و گرانبار باد رهآورد عطایا و برکات او!
پیام نوروز را که نیست مگر امید و شادی و مدارا و مهر و دوستی، را باید که نیک دریابیم و زیبا و نیکو به دیگران برسانیم.
✅تا گردش روزگار هست و نوروز هست ایران هم هست و میماند. ایران، در درازنای تاریخ پرفرازوفرود خود، از گذرگاههای بسیار تنگ و باریک و دهشتناک گذر کرده و همچنان استوار مانده است. راز ماندگاری ایران، فرهنگ و اندیشهایست که ریشهاش از امید و شادی آب میخورد. ایرانیان در گذر تاریخ و در طول قرون و اعصار با تکیه بر این فرهنگ بر پتیارهی دروغ و بیداد چیره شدهاند و اگرچه بارها در دام این پتیاره گرفتار شده و در راه افتادهاند اما هرگز از راه نیفتادهاند.
من امیدوارم و از خدای رحمان میخواهم که سال نو سال رهایی از تنگناهایی اقتصادی و ورشکستگی اخلاقی و همه ی بلاهای دیگر باشد.
"امید" و "رهایی" از مسائل و مفاهیمی هستند که جنبه ی وجودی و نفسانی دارند و از جمله دغدغه های انسان معاصر به شمار می روند. دردها و رنج های بشرِ معاصر از لونی دیگر است و نیازمند چاره جویی های متناسب با آن ها که از خداوند میخواهیم تدبیر مواجهه و برخورد با این رنجها و مصائب را در دل ما بیفکند.
تهذیب جسم و جان با کشیدن خطِ بُطلان بر تیرگیها ودشمنیها و دوریها، میسر میشود.
عبادت همیشه عبادت است اما نیکوکاری، افضل عبادات است و از خاطر نبریم که برترین عبادت دستگیری از خلق خداوند و شفقت بر آنهاست.
✅نکته ی بعدی که این حقیر در پیام خود بدان تصریح میکنم "نعمت دیدار" است. دوستی و دیدار با یاران نه یک امر احساسی موقت بلکه یک امر ضروری و ذاتی انسانی است. کدام امر وجودی و انسانی را سراغ دارید که از نظر اهمیت به پایه ی دوستی و دیدار با دوستان برسد؟
شمس تبریزی هدف خود را از زندگی در این دنیا دیدار دوست می داند، حتی بر آن باور است که هدف از خلقت دیدار با دوستان است:
"...که در عالَم هیچ کاری ندارم الّا دیدار.(مقالات شمس تبریزی، ص ۳۳۴)
"مقصود از وجود عالَم ملاقات دو دوست بُوَد."(مقالات، ص ۶۲۸)
شمس دیدار با مولانا را حادثه ی مبارکی می شمارد که موجب شد تا او از آن حالت ماندگی و بویناکی مرداب وار بیرون بیاید و جاری گردد:
"آبی بودم، بر خود میجوشیدم، و میپیچیدم، و بوی میگرفتم تا وجود مولانا بر من زد، روان شد. اکنون میرود، خوش و تازه و خرّم" (همان، ص۱۴۲)
سراسر زندگی مولانا خاطره ای شیرین و دل انگیز از این ملاقات است. او دیدار با شمس را در یک استعاره ی زیبا به بوسه ی چراغ تعبیر می کند: "چراغی افروخته، چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت..."(فیه مافیه)
✅حافظ میگوید: ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چراغ دل چه تعبیر هنرمندانه ای است!
دل چراغی است که هم می تواند در معرض بادهای سهمگینِ بلاخیز واقع شود و رو به خموشی و تاریکی بگذارد، هم می تواند به دور از بادهای بلا و بیماری شعله ور شود و سپهرِ جان را روشن و تابنده کند. دعا میکنیم که چراغِ جان و دل استاد موحد همچنان روشن و فروزان بماند و برای دوستداران و عزیزانش نور بپراکند- آمین.
✅سزاوار نبود از من که در این روزها سخنی بگویم و یادِ درگذشتگان نکنم. سخن از فقدان تلخ است و ناگوار. اما یاد آنها مایهی امید و سر بلندی است؛ مایه ی امید و دلگرمی است که هنوز ایران چنین فرزندانی می پرورد.
☆☆☆☆☆